شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

دایی جان



سلام دایی جان
دوستت دارم
شهدی که به تو داده اند
دیگر کمتر یافت میشود
ولی هنوز هست اکسیر شهادت
وانانکه میخواهند باید حسینی تبار باشند
واینجادیگر کسی یاد شما نیست
یادت بخیر وراهت گرامی
راستی دایی جان هنوز هر وقت
با راهیان در کنار اروند میروم ابهای اروند از
تو برایم میگویند ومن نیز هنوزهر موقع
صدایت را از ورای آبهای دنیایی اروند
می شنوم اشک امانم را می برد
 

شهید نمیشم


╗═●═══●═══●═══●═══●═══●═══●═══●═══●═══●═══●═╔
  ♥¨*•.¸ ✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿¸.•  


داد زدم " بشین؛ دید داره. اگه ببینن می‌زننت."
گفت " نترس نمی‌زنن. "
" اولاً که من این ‌جا شهید نمی‌شم،
 توی درگیری شهید می‌شم. "
" دوماً تیر می‌خوره توی پیشونیم.
می‌افتم به سجده و میگم یا حسین، بعد شهید می‌شم."
پنجاه روز بعد که جنازه اش را آوردند.
 تیر توی پیشانیش بود و به حالت سجده بود.

نایت اسکین


در بعضی گردان‌ها اگر کسی غذا اضافه بر تعداد خود می‌گرفت

و در نتیجه مختصری زیاد می‌آمد، همه دست به یکی می‌کردند

که: «الا و بالله باید غذای باقی‌مانده را بخوری»

از همین رو به ندرت کسی حاضر می‌شد مقسم غذا بشود.

همین‌طور راجع‌به چایی، اگر برادری اضافه آن را دم می‌کرد،

چند نفری او را می‌گرفتند و قیف بزرگی را که معمولاً

برای نفت استفاده می‌کردند در دهانش می‌گذاشتند و

چایی زیاد آمده را به حلقش می‌ریختند. به همین

سبب جایی که این وضع حاکم بود بیچاره شهردار مجبور می‌شد

آب را برای جوشاندن چایی پیمانه کند. تنبیهی بود که

بعضی برای ریختن غذا در سفره و روی زمین در نظر

گرفته بودند. به این ترتیب که به ازای هر بار که غذایی

از قاشق یا ظرف کسی جلویش می‌ریخت، باید یک وجب از 

سفره فاصله می‌گرفت و این غذا خوردن را برایش مشکل می‌کرد.

بچه‌ها سعی می‌کردند حتی‌المقدور چنین اتفاقی نیافتد.  

منبع : کتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) - صفحه: 35


╗═════════════════════════════════════╔
  ✿الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✿ 
╝═════════════════════════════════════╚

 

شهید علی احمدی


 شما را در بر پاداشتن نماز و احکام الهی و

روزه سفارش می‌کنم زیرا آنچه ما را موفق و

پیروز می‌دارد، اسلام است و خدا.

شهید علی احمدی





خاطره شهدا




بهار سال 1374 بود که در بیابان فکه،
د رمنطقه عملیات والفجر 1، همراه دیگر
 نیروها مشغول تفحّص شهدا بودیم. کنار یکی
از ارتفاعات، تعداد زیادی شهید پیدا کردیم.
 یکی از شهداء حالت جالبی داشت.
او که قد بلند و رشیدی داشت در حالی
روی زمین افتاده بود که دو دبّه پلاستیکی 20 لیتری
آب و دستان استخوانی اش قرار داشت. یکی از دبه ها
 ترکش خورد. و سوراخ شده بود. ولی دبه دیگر،
سالم و پر از آب بود. در آن را که
باز کردیم در کمال حیرت دیدیم با
وجودی که حدود 12 سال از شهادت این
سقای بسیجی می گذرد و این دبه، 12 سال است
که این آب را درخود نگه داشته است،
ولی آب بسیار گوارا و خنک مانده است.
بچه ها با ذکر صلوات و سلام بر حسین به
رسم تبریک هر یک جرعه ای از آن آب نوشیدند. 
منبع : سایت صبح
نایت اسکین

بوی بابا-چفیه

اشــک و تب و سـوز بـوی بابا دارد
این جا شب و روز بوی بابا دارد
شاید که نرفته است مادر! به خدا-
این چفـیـــه هنــوز بـوی بابا دارد

شهادت


تا حال من مرده بودم و این لحظه آغاز جهاد و «شهادت» است،

این احساس را در خود می‌بینم که تازه دارم متولد می‌شوم

و زندگی جاویدان خود را آغاز می‌کنم.

فرازی از وصیت‌نامه شهید محسن حسینی

ای شقایق های اتش گرفته


ای شقــایق های آتش گرفته
دل خونــین ماشقایقی است که
داغ شهــادت شما را در خــود دارد
،
آیا آن روز نیز خواهــد رسید که بلبــلی
دیگر در وصف ما ســرود شهـــادت بسراید؟

✿،؛،✿،؛،✿الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✿،؛،✿،؛،✿
╝═════════════════════════════════════╚

یتیمان کوفه


http://dl.aviny.com/Album/mazhabi/ahlbeit/ali/shahadat/kamel/18.jpg

به یتیمان کوفه بگویید، دیگر به کاسه‏های شیر نیازی نیست!
دیگر به بازگشت پدر، امیدی نیست.
برگردید، یتیمان کوفه، برگردید؛ دیگر به کاسه‏های شیر نیازی نیست.
ناشناس کوچه‏های کوفه، هرگز نخواهد آمد!
دیگر کوبه در خانه‏های شما، آهنگ آمدنش را نخواهند نواخت،

برگردید، یتیمان کوفه!

ای اهالی کوفه! آسوده باشید؛ دیگر از دست عدالت‏های علی علیه‏ السلام ،

به ستوه نخواهید آمد! شما ماندید و صدای سکّه‏ های بیت‏ المال!  ادامه مطلب ...

شهادت مولای متقیان علی (ع) تسلیت باد

یا مهدی 
ادرکنی
قرآن به

جز از وصف علی آیه ندارد
ایمان به جز ازعشق علی پایه ندارد
گفتم بروم سایه لطفش بنشینم
گفتا که علی نور بود سایه ندارد .

شهادت مولای متقیان علی (ع) تسلیت باد


2ضربت.gif

 

امام علی (ع) می فرمایند:

اَلحَقُّ طَریقُ الجَنَّةِ وَ الباطِلُ طَریقُ النّارِ وَ عَلى کُلِّ طَریقٍ داع

حق، راه بهشت است و باطل، راه جهنم و بر سر هر راهى دعوت کننده‏اى است

نهج السعادة، ج 3، ص 291

شهید ردانی پور



رویش را کرده بود طرف تپه ی برهانی.
همان جایی که مصطفی شهید شده بود.
چشم بر نمی داشت . خیره خیره اشک می ریخت .
زیارت عاشورا میخواند . با صد تا لعن و صدتا سلامش .
 گریه می کرد. حجره ی قم یادش افتاده بود؛
درس خواندنشان،شب زنده داریشان،اعلامیه پخش کردن هایشان.
نفسش بالا نیم آمد . از تپه پایین آمد،
وضو گرفت برای نماز ظهر . همان جا یک
 خمپاره خورد کنارش . بچه می گفتند
« رحمت دوری مصطفی را ندید.»
 شهید مصطفی ردانی پور

منبع : کتاب ردانی پور

«چرا برنمی‌گردی عقب با این همه ترکش؟»


می‌گفتند:«چرا برنمی‌گردی عقب با این همه ترکش؟» می‌گفت:«آدم برای این خرده‌ریزها که برنمی‌گرده. ترکش باید اندازه لیوان باشه تا آدم خجالت نکشه بره عقب.» آخر سر هم با یکی از همین ترکش‌های لیوانی رفت. عقب نه،بهشت.
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات یادتون نره

شهادت


✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·
دلم شهادت میخواهد . . .
مُردن را که همه بلدند من دلم از این تابوت ها میخواهد
من دلم از تابوتهایی میخواهدکه سه رنگ
پرچمش بوی عشق میدهد.
دلم شهادتی میخواهد که نظر به وجه الله داشته باشد
دلم شهادتی میخواهد که ندیده ها را ببیند
از همین ها که بوی عشق میدهد از همین مراسم های باشکوه . . . بالای دست های عاشقان
وایا ساعت به وقت صفر عاشقی ما نیز فراخواهید رسید
دلم به این خوش است که بل احیاء عندربهم یرزقون...
✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·✿•٠·

رزمندگان بعدازجنگ

44.gif44.gifv44.gif44.gif

جمله معروف شهید حمید باکری:

دعا کنید خداوند شهادت را نصیب شما کند در غیر این صورت

زمانی فرا می رسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان امروز سه دسته می شوند:

دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر می خیزند و

از گذشته خود پشیمان می شوند !

دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند

و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند

ودسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند واحساس مسئولیت می کنند

که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد .

پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی

بعد از جنگ در امان بمانید

چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد

وجزءِ دسته سوم ماندن بسیار سخت و دشوار خواهد بود.

50.gif50.gif50.gif50.gif

چنینم آرزوست


❤ چنینــــمـ آرزوســــت . . . ❤
بسیجـــــی خمینـــــی؛
◥محمـــــود معــــزپــور ◣
 . . . ۱۳۴۷ - ۱۳۶۶

 
┘◄ والفجـــــر ۸
┘◄ کربــــلای ۱
┘◄ کربــــلای ۲
┘◄ کربــــلای ۴
┘◄ کربــــلای ۵
و

✿ امتحــــان نهایـــی :
 ┘◄ کربــــلای ۸

۱۹/۱/۱۳۶۶
√ قبـــــــــــول .
 
شهـــادتــــ
مبــارکــــتـــ دلاور! ˙·٠•♥


203.gif

شهید مجید زین الدین


【شهیـ❀ـد مجید زیـטּ الدیـטּ】 ✔پدرشاטּ میگفت: بچـﮧ هاےِ سپاه
خبر شهـ❀ـادت【مهدےِ و مجید】را آوردند✦
و عکسهایشاטּ را میخواستند براےِ چاپ اعلامیـﮧ
 و نصب روےِ تابوتشاטּ
آلبومها را زیر و رو کردیم؛ جاےِ خالےِ عکسهاےِ مجید نظرماטּ را جلب کرد✦ گویا آخریـטּ بارےِ کـﮧ بـﮧ خانـﮧ آمده بود تا توانستـﮧ بود عکسهایش را
از آلبومها جمع کرده بود
تا اسیر شهرت و بـﮧ قول معروف شهوت شهـ❀ـادت نشود✦ و با خلوص بیشترےِ ایـטּ بار آخر را بـﮧ جبهـﮧ برود●●●╗═════════════════════════════════════╔
،✿،؛،✿الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✿،؛،✿،
╝═════════════════════════════════════╚

شیپور جنگ

╗═●═══●═══●═══●═══●═══●═══●═══●═══●═══●═══●═╔
● ¸♥¨*•.¸ ✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿¸.• *¨♥¸ ●


هنگامی که شیپور جنگ نواخته شود ،

شناختن مرد از نامرد آسان

می گردد، پس ای شیپــورچی،،، بنــــواز.

                                                                                    (شهیـــدچمـــران)


✿،؛،✿،؛،✿الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✿،؛،✿،؛،✿
╝═════════════════════════════════════╚

نمازعشق

44.gif44.gif44.gif44.gif44.gif

سال 61 قبل از عملیات والفجر مقدماتى

سوار برکمپرسى هاى تدارکات شدیم تا به منطقه عملیات برویم .

چون تعدادمان زیاد بود و کمپرسى کم . در نتیجه فقط مى شد

در کمپرسى ایستاد. ماشین ها حرکت کردند؛

و در حالى که افراد با تجهیزات کامل از قبیل کوله پشتى ،

اسلحه ، کلاه آهنى ، گلوله هاى اضافى و قمقمه

و ...ایستاده بودند. هر کس ذکرى مى گفت و

بعضى شوخى مى کردند که تو فردا شهید مى شوى و

از همدیگر طلب شفاعت مى کردند. مدتى گذشت و

اعلام شد وقت صبح است و چون

امکان توقف نبود گفتند همان طور نماز بخوانید.

کسانى که وضو نداشتند با خاک روى بدنه

کامیون تیمم کردند و در همان حالت ایستاده

و در حال حرکت بدون رکوع و سجود،

نماز خواندیم تا به عملیات خللى وارد نشود. 

منبع : نماز عشق - راوی:حسین یوسفی


قران ودعا



  از قدرت قرآن و دعا غفلت نکنید. شهید حسین دلخواه


http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/g1/WebPageContent/1583774dm7ylr5eqo.gifhttp://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/g1/WebPageContent/1583774dm7ylr5eqo.gifhttp://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/g1/WebPageContent/1583774dm7ylr5eqo.gifhttp://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/g1/WebPageContent/1583774dm7ylr5eqo.gifhttp://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/g1/WebPageContent/1583774dm7ylr5eqo.gifhttp://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/g1/WebPageContent/1583774dm7ylr5eqo.gifhttp://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/g1/WebPageContent/1583774dm7ylr5eqo.gif

اقا مهدی

آقا مهدی فرمانده گروهان مان درست و حسابی ما
 را روحیه داد و به عملیاتی که می رفتیم تو جیه مان کرد. 
همان شب زدیم به قلب دشمن و تخته گاز جلو رفتیم.
 صبح کله سحر بود و من نزدیک سنگر آقا مهدی بودم که
 ناغافل خمپاره ای سوت کشان و بدون اجازه آمد
 و زرتی خورد رو خاکریز. زمین و زمان بهم
 ریخت و موج انفجار مرا بلند کرد و مثل هندوانه
 کوبید زمین. نعره زدم: یا مهدی! یک هو دیدم
 صدای خفه ای از زیر میگوید:
 «خونه خراب، بلند شو، تو که مهدی را کشتی!»
 از جا جستم. خاک ها را زدم کنار.
 آقا مهدی زیر 
آوار داشت می خندید. خودم هم خنده ام گرفت! 

اخوی بفرما عطر بزن ثواب داره

شب جمعه بود
بچه ها جمع شده بودند تو سنگر برای دعای کمیل
چراغارو خاموش کردند
مجلس حال و هوای خاصی گرفته بود 
هر کسی زیر لب زمزمه می کرد و اشک میریخت
یه دفعه اومد گفت اخوی بفرما
عطر بزن ...ثواب داره
- اخه الان وقتشه؟
بزن اخوی ..بو بد میدی ..امام زمان نمیاد تو مجلسمونا
بزن به صورتت کلی هم ثواب داره
بعد دعا که چراغا رو روشن کردند 
صورت همه سیاه بود
تو عطر جوهر ریخته بود...
بچه هام یه جشن پتوی حسابی براش گرفتند!!