دکتر چمران را که از اتاق عمل مىآوردند، مىخندید. فکر مىکردم که به تهران منتقل
و تا مدتى راحت مىشویم. به او گفتم: مىرویم؟ با خنده گفت: نمىروم. اگر بروم تهران،
روحیه بچهها ضعیف مىشود. هنوز کار از دستم بر مىآید، نمىتوانم بچهها را رها کنم،
در تهران کارى ندارم. حتى حاضر نبود در آن شرایط که پایش در گچ بود، کولر روشن کند.
خون ریزى داشت؛ اما در عین حال مىگفت: چطور کولر روشن کنم،
وقتى بچه ها در جبهه زیرگرما مىجنگند؟ شهید مصطفی چمران
منبع : راوى: مرتضى اللَّه اکبرى، ر. ک: عطش (ویژه نامه یادیاران)، 30 /3/ 81، ص 24
خدایا! از آنچه کردهام اجر نمیخواهم، و به خاطر فداکاریهای خود بر تو فخر نمیفروشم،
آنچه داشتهام تو دادهای، و آنچه کردهام تو میسر نمودهای، همه استعدادهای من،
همه قدرتهای من، همه وجود من زاده اراده تو است، من از خود چیزی ندارم
که ارائه دهم، از خود کاری نکردهام که پاداشی بخواهم. مصطفی چمران
خدایا از تو می خواهم که طبع ما را آنقدر بلند کنی
که در برابر هیچ چیز جز خدا تسلیم نشویم. دنیا
ما را نفریبد، خودخواهی ما را کور نکند. سیاهی گناه
و فساد و تهمت و دروغ وغیبت ، قلب های ما
را تیره و تار ننماید. . خدایا! به ما آنقدر
ظرفیت ده که در برابر پیروزی ها سرمست و مغرور نشویم.
خدایا به من آنقدر توان ده که کوچکی و بیچارگی
خویش را فراموش نکنم و در برابرعظمت تو خود را نبینم.
بعدازآنکه برادر رستمى -از سرداران گروه شهید چمران
درستادجنگهاى نامنظم به شهادت رسید، به دوستان پیشنهاد
کردیم به دکتربگوییم سیداحمد مقدمپور را به جاى رستمى
بگذارد.سید، پانزده سال پیش از شروع جنگ در هوابرد
شیراز بود.سپس از آنجا استعفا داد و ریاست حسابدارى
یک شرکت را در شیراز عهده دار شد. او به حدى به مال
دنیا بىتوجه بود که وقتى دید ما ماشین کم داریم، به
شیراز رفت و وسایل شخصى خودش را فروخت و یک جیپ لندرور
خرید و به جبهه آورد تا از آن استفاده کند. آنقدر
عجله داشت که به محضر هم نرفت تا آن را به ثبت برساند.
بعد از شهادت سید، نتوانستیم دفترچه آن جیپ را
پیدا کنیم. سید احمد مقدم پور
منبع : راوى: مهدى چمران، ر. ک:
دشت آزادگان در هشت سال دفاع مقدس، ص 534
دنیا
از شهید دکتر چمران پرسیدند چرا در
چهارگوشه اتاقت آیه«فمن یَعمل مثقال ذرةٍ خیراًیَرَهُ
و مَن یَعمل مثقال ذرةٍ شراً یَرَه»
[ سوره زلزال 7 و 8] را نوشتهای؟
پاسخ داد: میخواهم هر لحظه و به
هر طرف که نگاه میکنم این پیام را
به یاد بیاورم که هستی باشعور،بانشاط وآگاه است
رضا سگه . . . یه لات بود تو مشهد
هم سگ خرید و فروش می کرد و هم دعواهاش از نوع . . . بودیه روز داشت میرفت سمت کوه سنگی برای دعوا و غذا خوردن . . . دید یه ماشین داره تعقیبش می کنه . .
آرم ماشین : " ستاد جنگهای نا منظم" راننده، شهید چمران شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت: " فکر کردی خیلی مردی ؟
شب دکتر آماده باش داد. حرکت کردیم سمت اهواز.
چند کیلومتر قبل از شهر پیاده شدیم.
خبر رسید لشکر 92 زمین گیر شده.
عراقى ها دارند مى رسند اهواز. دکتر رفت شناسایى.
وقتى برگشت، گفت «همین جا جلوشان را مى گیریم.
از این دیگر نباید جلوتر بیایند.» ما ده نفر بودیم،
ده تا تانک زدیم وبرگشتیم.عراقى هاخیال کرده بودند
از دورباخمپاره مى زنندشان.تانک هاراگذاشتندورفتند.
شهید مصطفی چمران
منبع : برگرفته از مجموعه کتب یادگاران
| انتشارات روایت فتح | رهی رسولی فر
شهید دکتر چمران :
من نمی گویم ولی فقیه معصوم است اما ملتی که به امر خدا به
امر ولی فقیه اعتماد می کنند،
خدا اجازه اشتباه به آن رهبر را نمی دهد
و به نوعی به او معصومیت می بخشد.
ما، اغلب خود را محور دنیا و
مافیها فرض می کنیم و فکر می کنیم
که همه دنیا به خاطر ما می گردد،
آسمان و زمین و ستارگان به خاطر
خوش آمد ما در سِیر و گردشند ...
... فکر می کنیم که آسمان در غم
ما خواهد گریست و یا دل سنگ از درد
ما آب خواهد شد، یا گردش ستارگان
متوقف خواهد گشت...
... اما بعد می فهمیم که در این
دنیای بزرگ میلیون ها انسان مثل ما
آمده اند و رفته اند و هیچ تغییری
در گردش روزگار به وجود نیامده است.
شهید چمران
با خودش عهد کرده بود تا نیروی دشمن در
خاک ایران است برنگردد تهران. نه مجلس می رفت،
نه شورای عالی دفاع. یک روز از تهران زنگ زدند.
حاج احمد آقا بود گفت "به دکتر بگو بیا تهران.
" گفتم "عهد کرده با خودش، نمی آد." گفت "نه،
بگو بیاد. امام دلش برای دکتر تنگ شده."
به ش گفتم. گفت "چشم. همین فردا می ریم.
شهید مصطفی چمران
منبع : کتاب چمران
●●●▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬●●●
اللًّهُـ‗_‗ـمَ صَّـ‗_‗ـلِ عَـ‗_‗ـلَى مُحَمَّـ‗_‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗_‗ـَد و عَجِّـ‗_‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗_‗ـم
●●●▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬●●●
کسی که عاشق می شود قلبشمی سوزد به فراق مبتلامیشود حاضراست که حیات و
هستی خویش را به خطراندازد وارد
آتش شود هر شکنجه ای راتحمل کند
به شرط آنکه به وصال معشوق خود برسد...
خانم غاده چمران بعد از شهادت شهید
چمران خواب او را می بینند و این گونه تعریف می کنند:
"مصطفی" در صندلی چرخ داری نشسته بود و
نمی توانست راه برود دویدم و پرسیدم :
مصطفی چرا این طور شدی؟ ،گفت:
شما چرا گذاشتید من به این روز برسم،
چرا سکوت کردید؟،پرسیدم :مگر چه شده؟،گفت:
برای من مجسمه ساخته اند ،نگذار این کار را
بکنند برو آن را بشکن.
کجایند مردان بی ادعا ........
عاشقان ولایت......... رهروان امامت ........... ؟؟
شهید مصطفی چمران
خدایا از تو می خواهم تا مرا در رکاب
امام زمانت قرار دهی تا آنقدر با دشمنان
قسم خورده دینت بجنگم تا به فیض شهادت برسم.