شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

رضا سگ باز(!)


یه لات بود تو مشهد...
هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش
حسابی سگی بود
یه روزداشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا
 و غذا خوردن
که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“
 داره تعقیبش می کنه.
شهیدچمران ازماشین پیاده شدودست
اونو گرفت و گفت:
 ”فکر کردی خیلی مردی؟!“

رضا گفت:بروبچه ها که اینجور میگن.....!!!
چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!!
به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه....!

 
ادامه مطلب ...

شهید چمران


دکتر چمران را که از اتاق عمل مى‏آوردند، مى‏خندید. فکر مى‏کردم که به تهران منتقل

و تا مدتى راحت مى‏شویم. به او گفتم: مى‏رویم؟ با خنده گفت: نمى‏روم. اگر بروم تهران،

روحیه بچه‏ها ضعیف مى‏شود. هنوز کار از دستم بر مى‏آید، نمى‏توانم بچه‏ها را رها کنم،

در تهران کارى ندارم. حتى حاضر نبود در آن شرایط که پایش در گچ بود، کولر روشن کند.

خون ریزى داشت؛ اما در عین حال مى‏گفت: چطور کولر روشن کنم،

وقتى بچه‏ ها در جبهه زیرگرما مى‏جنگند؟   شهید مصطفی چمران

منبع : راوى: مرتضى اللَّه اکبرى، ر. ک: عطش (ویژه نامه یادیاران)، 30 /3/ 81، ص 24

شهید چمران


خدایا! از آنچه کرده‏ام اجر نمی‏خواهم، و به خاطر فداکاری‏های خود بر تو فخر نمی‏فروشم،

آنچه داشته‏ام تو داده‏ای، و آنچه کرده‏ام تو میسر نموده‏ای، همه استعدادهای من،

همه قدرت‏های من، همه وجود من زاده اراده تو است، من از خود چیزی ندارم

که ارائه دهم، از خود کاری نکرده‏ام که پاداشی بخواهم. مصطفی چمران

شهید چمران



خدایاخسته شده ام،پیر شده ام،دل شکسته ام،ناامیدم
 و دیگر آرزویی ندارم.احساس می کنم که این دنیا
دیگر جای من نیست ، با همه وداع می کنم و می خواهم
 با خدای خود تنها باشم.
شهیدمصطفی چمران

شهید چمران




در سال 59 که در منطقة عباسیه بودیم، هر وقت شهید چمران برای بازدید به ما سر می‌زد،
می‌گفت: «کسی حق ندارد از جایش بلند شود و برای دادن سلام نزد من بیاید.
من باید نزد شما بیایم و سلام کنم.‌» وقتی شهید چمران می‌آمد، با یکایک
بچه‌ها احوال‌پرسی می‌کرد و از آنها در مورد کمبودهایشان سؤال می‌نمود. می‌گفت:
«زمانی که جنگ تمام شود، همة شما را به فلسطین می‌برم؛ زیرا فقط شما هستید که
می‌توانید دمار از روزگار اسرائیلیها و صهیونیستها دربیاورید.‌» ایشان به
 علی‌رضا ماهینی می‌گفت: «تو مالک اشتر هستی.‌»   شهید مصطفی چمران

منبع : راوی: یوسف بختیاری، ر.ک: در انتظار او ، ص167

شهید چمران

 

خدایا از تو می خواهم که طبع ما را آنقدر بلند کنی

که در برابر هیچ چیز جز خدا تسلیم نشویم. دنیا

ما را نفریبد، خودخواهی ما را کور نکند. سیاهی گناه

و فساد و تهمت و دروغ وغیبت ، قلب های ما

را تیره و تار ننماید. . خدایا! به ما آنقدر

ظرفیت ده که در برابر پیروزی ها سرمست و مغرور نشویم.

خدایا به من آنقدر توان ده که کوچکی و بیچارگی

خویش را فراموش نکنم و در برابرعظمت تو خود را نبینم.

شهیدسیداحمدمقدم پور


بعدازآنکه برادر رستمى -از سرداران گروه شهید چمران

درستادجنگهاى نامنظم به شهادت رسید، به دوستان پیشنهاد

کردیم به دکتربگوییم سیداحمد مقدم‏پور را به جاى رستمى

بگذارد.سید، پانزده سال پیش از شروع جنگ در هوابرد

شیراز بود.سپس از آنجا استعفا داد و ریاست حسابدارى

یک شرکت را در شیراز عهده‏ دار شد. او به حدى به مال

دنیا بى‏توجه بود که وقتى دید ما ماشین کم داریم، به

شیراز رفت و وسایل شخصى خودش را فروخت و یک جیپ لندرور

خرید و به جبهه آورد تا از آن استفاده کند. آن‏قدر

عجله داشت که به محضر هم نرفت تا آن را به ثبت برساند.

بعد از شهادت سید، نتوانستیم دفترچه آن جیپ را

پیدا کنیم.   سید احمد مقدم پور

منبع : راوى: مهدى چمران، ر. ک:

دشت آزادگان در هشت سال دفاع مقدس، ص 534

مناجاتهای شهید چمران


 

دنیا


” دنیا میدان بزرگ آزمایش است که هدف آن جز عشق چیزی نیست. در این دنیا همه چیز در اختیار بشر گذاشته شده، وسایل و ابزار کار فراوان است، عالیترین نمونه های صنعت، زیباترین مظاهرخلقت، از سنگریزه ها تا ستارگان، از سنگدلان جنایتکار تا دلهای شکسته یتیمان، از نمونه های ظلم و جنایت تا فرشتگان حق و عدالت، همه چیز و همه چیز در این دنیای رنگارنگ خلق شده است. انسان را به این بازیچه های خلقت مشغول کرده اند. هر کسی به شأن خود به چیزی می پردازد، ولی کسانی یافت می شوند که سوزی در دل و شوری در سر دارند که به این بازیچه راضی نمی شوند. این نمونه های زیبای خلقت را دوست دارند و می پرستند.
 
ادامه مطلب ...

فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره


از شهید دکتر چمران پرسیدند چرا در

چهارگوشه اتاقت آیه«فمن یَعمل مثقال ذرةٍ خیراًیَرَهُ

و مَن یَعمل مثقال ذرةٍ شراً یَرَه»

[ سوره زلزال 7 و 8]  را نوشته‌ای؟ 

پاسخ داد: می‌خواهم هر لحظه و به

هر طرف که نگاه می‌کنم این پیام را

به یاد بیاورم که هستی باشعور،بانشاط وآگاه است

کچل با توام


رضا سگه . . . یه لات بود تو مشهد 

هم سگ خرید و فروش می کرد و هم دعواهاش از نوع . . . بودیه روز داشت میرفت سمت کوه سنگی برای دعوا و غذا خوردن . . . دید یه ماشین داره تعقیبش می کنه . .

آرم ماشین : " ستاد جنگهای نا منظم" راننده، شهید چمران شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت: " فکر کردی خیلی مردی ؟

 

ادامه مطلب ...

شهید چمران

از در آمد تو. گفت «لباساى نظامى من کجاست؟ لباسامو بیارین.»
 رفت توى اتاقش، ولى نماند. راه افتاد بود دور اتاق. شده بود مثل وقتى
که تمرین رزم تن به تن مى داد. ذوق زده بود. بالأخره صبح شد و رفت.


فکر کردیم برگردد، آرام مى شود. چه آرام شدنى! تا نقشه ى عملیات را کامل کند
 و نیروها را بفرستد منطقه، نه خواب داشت نه خوراک. مى گفت
 «امام فرمودن خودتون رو برسونید کردستان.» سر یک هفته،
یک هواپیما نیرو جمع کرده بود.   شهید مصطفی چمران

منبع : برگرفته از مجموعه کتب یادگاران |
 انتشارات روایت فتح | رهی رسولی فر

شکار تانک


شب دکتر آماده باش داد. حرکت کردیم سمت اهواز.


چند کیلومتر قبل از شهر پیاده شدیم.


خبر رسید لشکر 92 زمین گیر شده.


عراقى ها دارند مى رسند اهواز. دکتر رفت شناسایى.


وقتى برگشت، گفت «همین جا جلوشان را مى گیریم.


از این دیگر نباید جلوتر بیایند.» ما ده نفر بودیم،


ده تا تانک زدیم وبرگشتیم.عراقى هاخیال کرده بودند


از دورباخمپاره مى زنندشان.تانک هاراگذاشتندورفتند.


  شهید مصطفی چمران


منبع : برگرفته از مجموعه کتب یادگاران


| انتشارات روایت فتح | رهی رسولی فر

شهید چمران



خـــــدایا !
نگذار دروغ بگویم،
زیرا دروغ ظـلـم کـثـیــفـی است  

(شهید دکتر مصطفی چمران)

دکتر مصطفی چمران


«دنیا میدان بزرگ آزمایش است که هدف آن جز
عشق چیزی نیست. در این دنیا همه چیز در اختیار بشر
 گذاشته شده، وسایل و ابزار کار فراوان است،
عالیترین نمونه های صنعت، زیباترین مظاهرخلقت،
 از سنگریزه ها تا ستارگان، از سنگدلان جنایتکار
تا دلهای شکسته یتیمان، از نمونه های ظلم و
 جنایت تا فرشتگان حق و عدالت، همه چیز و همه چیز
در این دنیای رنگارنگ خلق شده است.
انسان را به این بازیچه های خلقت مشغول کرده اند.
هر کسی به شأن خود به چیزی می پردازد، ولی
کسانی یافت می شوند که سوزی در دل و شوری در
 سر دارند که به این بازیچه راضی نمی شوند.
این نمونه های زیبای خلقت رادوست دارندومی پرستند
دکتر مصطفی چمران

شهید چمران

شهید دکتر چمران :
من نمی گویم ولی فقیه معصوم است 
اما ملتی که به امر خدا به

امر ولی فقیه اعتماد می کنند،

خدا اجازه اشتباه به آن رهبر را نمی دهد

و به نوعی به او معصومیت می بخشد.


شهید چمران


«من درویشی سر و پا برهنه ام
که یکه و تنها،
از صحرای عدم شروع کرده ام و به وادی
حیات قدم گذاشته ام...

ای خدای روح های تنها......
تو مرا از همه چیز و همه کس کفایت کن،
 سراپای هستی ام را آن‌ چنان به خود
 مشغول بدار که جز به تو نیندیشم
و جز تو چیزی نخواهم ...»

شهید دکتر مصطفى چمران

شهید چمران


ما، اغلب خود را محور دنیا و

مافیها فرض می کنیم و فکر می کنیم

که همه دنیا به خاطر ما می گردد،

آسمان و زمین و ستارگان به خاطر

خوش آمد ما در سِیر و گردشند ...


... فکر می کنیم که آسمان در غم

ما خواهد گریست و یا دل سنگ از درد

ما آب خواهد شد، یا گردش ستارگان

متوقف خواهد گشت...


... اما بعد می فهمیم که در این

دنیای بزرگ میلیون ها انسان مثل ما

آمده اند و رفته اند و هیچ تغییری

در گردش روزگار به وجود نیامده است.

شهید چمران



خاطره


سرهنگ2 بود یا سرگرد.در
ارتش برای خودش جایگاهی به حساب می آمد.
در لشکر92 مستقر بودیم.آمد و اصرار کرد که
 کاری خصوصی دارد.گفتم شاید در
 این اوضاع نابسامان آمده دنبال مرخصی.

بغض کرده بود.التماس میکرد شب ها
 که با بچه های دکتر چمران به
 عملیات می روید،مرا هم با خود ببرید.
دوست داشت همراه بچه های داوطلب بسیج و
سپاه و نیروهای دکتر چمران به شکار تانک برود؛
آن هم در عملیات های چریکی و پر خطر...

این یک بعد از ظرفیت عظیم ملت ماست...

بر اساس خاطره ای از زبان
حضرت امام خامنه ای(حفظه الله)


هدف زندگی


زندگی میدان بزرگ آزمایش است
 که هدف آن جز عشق نیست ...
(شهید چمران )

شهید مصطفی چمران


با خودش عهد کرده بود تا نیروی دشمن در

خاک ایران است برنگردد تهران. نه مجلس می رفت،

نه شورای عالی دفاع. یک روز از تهران زنگ زدند.

حاج احمد آقا بود گفت "به دکتر بگو بیا تهران.

" گفتم "عهد کرده با خودش، نمی آد." گفت "نه،

بگو بیاد. امام دلش برای دکتر تنگ شده."

به ش گفتم. گفت "چشم. همین فردا می ریم.

  شهید مصطفی چمران

منبع : کتاب چمران



●●●▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬●●●
اللًّهُـ‗_‗ـمَ صَّـ‗_‗ـلِ عَـ‗_‗ـلَى مُحَمَّـ‗_‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗_‗ـَد و عَجِّـ‗_‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗_‗ـم ●●●▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬●●●

شهید چمران


دردنیـــا بـﮧ چیــز کوچکــﮯ خوشحال مـﮯ شــوم
که ارزشــﮯ ندارد
وازچیــــزهایــﮯ رنـج مــﮯ بــرم
که بـﮯ اســاس اند،
ایـטּ خوشـــحالـﮯها وناراحتــــﮯ ها
دلیل کـم ظرفیتـــﮯ من استـــ.
هنوز گـــــرفتار زنداטּ غـم واندوهـــم.
هنوز اســــیر خوشـﮯ و لـذتـــم...

شـهیـدچـــــمـران

شهید چمران

کسی که عاشق می شود قلبش
می سوزد به فراق مبتلا

میشود حاضراست که حیات و

هستی خویش را به خطراندازد وارد

آتش شود هر شکنجه ای راتحمل کند

  به شرط آنکه به وصال معشوق خود برسد...

نخست وزیر



Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ✿ ✿ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
آن وقت ها که دفتر نخست وزیری بود، من تازه شناخته بودمش.
ازش حساب می بردم. یک روز رفتم خانه شان ؛
دیدم پیش بند بسته، دارد ظرف می شوید.
با دخترم رفته بودم. بعد از این که ظرف ها را شست.
آمد و با دخترم بازی کرد. با همان پیش بند.

شهید چمران


خانم غاده چمران بعد از شهادت شهید

چمران خواب او را می بینند و این گونه تعریف می کنند:

"مصطفی" در صندلی چرخ داری نشسته بود و

نمی توانست راه برود دویدم و پرسیدم :

مصطفی چرا این طور شدی؟ ،گفت:

شما چرا گذاشتید من به این روز برسم،

چرا سکوت کردید؟،پرسیدم :مگر چه شده؟،گفت:

برای من مجسمه ساخته اند ،نگذار این کار را

بکنند برو آن را بشکن.

کجایند مردان بی ادعا ........

عاشقان ولایت......... رهروان امامت ........... ؟؟



شهیدچمران


شهید مصطفی چمران

خدایا از تو می خواهم تا مرا در رکاب

امام زمانت قرار دهی تا آنقدر با دشمنان

قسم خورده دینت بجنگم تا به فیض شهادت برسم.