شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

شهید علی بینا

kabotar.kabotar.kabotar.kabotar.kabotar.kabotar.kabotar.


تازه تو دبیرستان اسم نوشته بودم.

وقتی میرفتم کلاس ، زینب رو می سپردم دست مادرم و میرفتم.

یه روز که از کلاس برگشتم دیدم علی داره لباس کثیف زینب

رو عوض میکنه و رفتارش مثل همیشه نیست.

شستم خبردار شد که علی به خاطر اینکه زینب رو گذاشتم

و رفتم مدرسه ناراحته . گفت: دلت میاد زینب و تنها بذاری؟

گفتم: توقع داری دست از کارو زندگی بکشم و این بچه رو

حلوا حلوا کنم؟ تا دید به هم ریختم و حال خوبی ندارم ،

با نرمی و لطافت خاصی گفت: رسالت اصلی تو تربیت زینبه

. سعی کن ازش غافل نشی. آرامش و نرمی کلامش آرومم کرد

  شهید علی بینا

منبع : سیره پیامبرانه شهدا ص 112

kabotar.kabotar.kabotar.kabotar.kabotar.kabotar.kabotar.kabotar.