شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

با وضو باشید




همیشه با وضو باشید و به دعاها اهمیت دهید.
شهید محمد خلیلی طرقبه

نمازاول وقت


نمازهای اول وقت سردار معروف بود. محال بود نماز را از اول وقتش به تاخیر بیفکند.

همیشه دقایقی پیش از اذان خود را آماده می کرد و همیشه هم وضو داشت. فقط هم، این نبود!

یعنی علاوه بر نماز اول وقت، حضور قلب فراوانی هم در نمازهایش داشت... می گویند از همان

جوانی اش اینگونه بود. وقتی صدای اذان را می شنید، به نزدیکترین مسجد می رفت و اگر مسجدی

نمی یافت، کنار خیابان بدون خجالت نمازش را می خواند. حتی در ماموریتهایش هم همینگونه بود

و تا صدای اذان می آمد، همه کارهایش را تعطیل می کرد و به نماز می ایستاد...

  شهید تهرانی مقدم

منبع : منبع: هفته نامه یالثارات الحسین علیه السلام شماره 649

وضوی خون

چون کام جانم تشنه لقای حضرت حق است که با شراب

وصل سیراب میشود پس میروم تا نماز خون بخوانم در دریای عشق شنا کنم.

شهید احسان قاسم پور

مادرشهید

مادر شهید می گوید: من نمیدانستم هر وقت

می خواهد به مدرسه برود با وضو می رود،

تا اینکه چند بار توی حیاط وقتی داشت وضو

می گرفت دیدمش. بهش گفتم : مگر الان وقت نمازه

که داری وضو میگیری؟! می گفت :

""می دونی مادر! مدرسه عبادتگاهه؛

بهتره انسان هر وقت می خواد مدرسه بره،

وضو داشته باشه""  شهید رضا عامری

منبع : سفر بیست و پنجم ، ص26

وضو


وضو می گیری اما در همین حال اسراف میکنی  

نماز می خوانی اما با برادرت قطع رابطه می کنی 

روزه میگیری اما غیبت هم می کنی 

صدقه می دهی اما منت میگذاری 

بر پیامبر و آلش صلوات می فرستی اما بدخلقی می کنی 

دست نگه دار بابا جان

ثواب هایت را در کیسه سوراخ دار نریز... 

"مرحوم آیت الله مجتهدی "

وضو


امام صادق (علیه السلام ):
✔ وضو نور است و وضو گرفتن بر روی وضوی قبلی
 نوری است بر روی نور پس هرکس بدون
 اینکه احتیاج به وضوی جدید پیدا کند
 وضوی خود را تجدید نماید خدای عزوجل نیز
بدون طلب استغفار و بخشایش توبه
 او را تجدید می نماید .

وسائل الشیعه جلد 1 ص 264


وضو


من وضو با تپش پنجره ها می گیرم
در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را باد، گفته باشد سر گلدستة سرو
من نمازم را، پی "تکبیره الاحرام" علف می خوانم
پی "قد قامت" موج

کعبه ام بر لب آب
کعبه ام زیر اقاقی هاست
کعبه ام مثل نسیم، می رود باغ به باغ، می رود شهر به شهر
"حجرالاسود" من روشنی باغچه است


شهید ردانی پور



رویش را کرده بود طرف تپه ی برهانی.
همان جایی که مصطفی شهید شده بود.
چشم بر نمی داشت . خیره خیره اشک می ریخت .
زیارت عاشورا میخواند . با صد تا لعن و صدتا سلامش .
 گریه می کرد. حجره ی قم یادش افتاده بود؛
درس خواندنشان،شب زنده داریشان،اعلامیه پخش کردن هایشان.
نفسش بالا نیم آمد . از تپه پایین آمد،
وضو گرفت برای نماز ظهر . همان جا یک
 خمپاره خورد کنارش . بچه می گفتند
« رحمت دوری مصطفی را ندید.»
 شهید مصطفی ردانی پور

منبع : کتاب ردانی پور