هنگام شهادت احد، ما در کنار او بودیم.
به علت خونریزی زیاد، شدیداً تشنه بود.
سریع برایش آب آوردیم، اما هرچه
اصرار کردیم نخورد. وقتی اصرار بیش
از حد ما را دید، آهسته گفت:
« من در این لحظات شهادت،از آبی که
نصیب آقایم «حسین» نشد و تشنه جان داد
استفاده نخواهم کرد.» این را گفت و
لحظاتی بعد به شهادت رسید.
شهید احد آقایاری
منبع : سایت صبح
عملیات کربلاى پنج بود.
در یک کانال پناه گرفته بودیم
و فاصله ما با عراقى ها کم تر از 200 متر بود.
شهید حمید باقرى بالاى کانال ایستاده بود.
صدایش زدیم حمید بیا داخل کانال .
این جا امن تر است .ممکن است هدف قرار بگیرى .
او در جواب گفت : هر چه خدا بخواهد همان مى شود
بعد از چند دقیقه او آمد پایین و در
پشت کانال مشغول نماز شد. در همین حین
خمپاره کنارش خورد و به شهادت رسید.
ما خواستیم خود را به بالاى سر او برسانیم
که خمپاره دیگرى درست روى پیکر مطهرش خورد
و همچون گلى او را پرپر کرد. بعد
از مدتى به صحبت او فکر کردم که مى گفت
هر چه خدا بخواهد همان مى شود. وقتى در
معرض دید و تیر بود هیچ اتفاقى نیفتاد،
ولى هنگامى که از دید و تیر خارج شد،
هنگام نماز به شهادت رسید و باز هم ثابت شد،
هر چه خدا بخواهد همان مى شود.
منبع : نماز عشق -
راوی : سید محمد میر محمد على
شهادت یک لباس تک سایز است
هر وقت و هر زمان اندازه ات را به
لباس شهادت رساندی،
هر جا باشی با شهادت از دنیا میروی...
"شهید آوینی"
●●●▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬●●●
اللًّهُـ‗_‗ـمَ صَّـ‗_‗ـلِ عَـ‗_‗ـلَى مُحَمَّـ‗_‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗_‗ـَد و عَجِّـ‗_‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗_‗ـم
●●●▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬●●●
طلاییه دلبری میکند...
با صاحب خون های ریخته شده درآن...
کفشها خجالت کشیدند بیایند روی این خاکها....
صدای مظلومیت حسین ...
فریاد شهادت...
باران که بارید...
پاهای برهنه که خیس شد...
دیگر برای همیشه دلم در طلاییه ماند!
+ یاد طلاییه بخیر!
عهد هایمان با شهدای طلاییه فراموش نشود!
بارالها!ما را یاری فرما از طریق خدمت های بزرگ به آئین پاکت و
به بندگانت صفحات عمر خود را با خطوط زرینی که نمایانگر رضای توست
رقم زنیم و سرانجام به فیض شهادت در راه تو نائل گردیم ودر
آغوش رحمتت جای گیریم. طلبه شهیدمجتبی آدینه وند
حاجی را هیچ کس با لباس سپاه نمی دید.
با این که او یکی از
نیروهای رزمنده ی سپاه بود،
می گفت: « من لیاقت ندارم که مردم مرا به
این نام و عنوان بشناسند و ببینند.»
شهید حاج علی حاجبی
منبع : سایت صبح
شهید چهار حرف دارد ..
عباس هم چهار حرف دارد
ومن عباس را فراموش کردم
واین خیلی حرف دارد
عباسم دلم برایت تنگ شده است
امشب قلبم جایگاهت بود
بر فراز منبر عشق
در قلبم نشسته بودی
وگریه ها وهق هق هایم رو می دیدی
عباسم می شود مرا نیز ببری
خسته شدم از دنیا
با تمام جلال وجبروتش
خسته شدم از بس که
نفسم مرا به زمین زدو
حال
همه ان چیزی که میخواهم بگویم
بغض شده است واز چشمانم فرو می ریزد
عباسم فاصله گرفته ام از تو
ولی هیچگاه قلبم از بودنت
خالی نبوده است
دعا کنید که من ناپدیدتر بشوم
که در حضور خدا رو سپید تر بشوم
بریده های من آن سوی عشق گم شده اند
خدا کند که از این هم شهید تر بشوم
که ذره های مرا باد با خودش ببرد
خدا که خواست ز دنیا بعیدتر بشوم
که زیر بارش سرب و اسید، تر بشوم
خودش به فکر من و تکههای من است
ظرف ها را از مادر گرفت ، شست و گفت :
دستات دیگه حساسیت گرفته مادر.
مادر رفت سراغ غذا
که روی اجاق گاز بود. پسر ، دنبال مادر رفت ؛
مثل اینکه می خواست به مادر چیزی بگوید .
رفت کنار مادر و خیلی مودب گفت :
مادر چرا اسمم را گذاشتید فرزام؟!
چرا علی نه ؟!
حسین نه ؟! ... و ادامه داد که :
آخه آدم با شنیدن فرزام یاد هیچ
انسان خوبی نمی افته! من اصلا
صاحب نامم رو نمی شناسم
که بهش افتخار کنم!
از همان روز به بعد بود که همه
علی صدایش می زدند
شهید علی پورحبیب
منبع : آب زیر کاه ص 37
لحظه ای درنگ کن
این صدای خداست که میگوید:
« شمارا چه شده که اینطور به
زمین چسبیده اید؟
آیا به زندگی ناچیز دنیا رضایت دادید ؟!!
سوره توبه آیه 38
خیلی از کارهای خانه را که بلد بود،
خودش انجام می داد. وقتی هم مانع می شدیم، میگفت:
کجای اسلام آمده که همه ی کارهای منزل را
باید مادر انجام بده؟! چند ماهی رفت کلاس خیاطی ؛
زود یاد گرفت . باباشم براش یه چرخ خیاطی گرفت؛
لباس های مردانه می دوخت. کم کم مشتری هم پیدا
کرده بود. درآمد هم داشت. پولش رو با مشورت
و حساب شده خرج می کرد. شهید محمد معماریان
منبع : ماهنامه ی امتداد شماره34 ص 33
سعی کنید خدا را همیشه و همه جا ناظر و حاضر به اعمالتان بدانید
تا سعادتمند شوید. شهید غلامحسین طالبی رحمت آبادی
●●●▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬●●●
اللًّهُـ‗_‗ـمَ صَّـ‗_‗ـلِ عَـ‗_‗ـلَى مُحَمَّـ‗_‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗_‗ـَد و عَجِّـ‗_‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗_‗ـم
●●●▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬●●●
بنویس شهید و بعد برو سر سطر
همانجا که نخل هایش بدون سر
نماز می گزارند و بیدهای
مجنونش به سمت شرجی افق
در اهتزازند
از این سطر به آن سطر
از این خط به آن خط
از این خاکریز به آن خاکریز
حالا دیگر این همه شهید را
کلمه ها تشییع می کنند
اصلاً این خط آخر ندارد
بدون معطلی به جای نقطه
اشک هایت را بگذار و برو...
بعد از شهادت من به من جوان ناکام
نگویید چون من به کام خود رسیدهام.
چه کام بهتر از این میتوانم پیدا کنم.
شهید طاهر اوجاقلو
شهادت یک انتخاب است،نه یک اتفاق.شهادت
جاودانه و باقی شدن است،
نه نیست و فانی شدن ختم کلام یک کلام:
شهادت هنر مردان خداست
به امید رسیدن به این هنر زیبا
●●●▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬●●●
اللًّهُـ‗_‗ـمَ صَّـ‗_‗ـلِ عَـ‗_‗ـلَى مُحَمَّـ‗_‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗_‗ـَد و عَجِّـ‗_‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗_‗ـم
●●●▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬●●●