از هر چه که متعلق به دنیا بود کمترین را انتخاب می کردند .. اما در مرگ .
بهترین و بالاترین را
♥♡ شهادت ♡ ♥..........
نان خشک می خوردند ولی سر خم نکردند روبروی اجانب
حضرت عبدالعظیم حسنى از امام یازدهم حضرت حسن عسکرى علیه السّلام
روایت کرده است که حضرت فرمود:
« موسى بن عمران با خداوند سخن گفت و عرض کرد:
"بار خدایا، جزاى کسى که نمازش را در اول وقت مى خواند چیست ؟"
خداوند فرمود: "خواسته هایش را بر مى آورم و بهشتم را به او مباح مى گردانم ."
┘◄ (بحارالانوار، ج 82، ص /224)
چقدر ثانیه ها نامردند*گفته بودند که بر می گردند
دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند، در غیر این صورت زمانی فرا میرسد
که جنگ تمام میشود و رزمندگان امروز سه دسته میشوند:
یک: دستهای که
به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان میشوند.
دو: دستهای که راه بیتفاوت را بر میگزینند و در زندگی مادی غرق میشوند.
سوم: دستهای که به گذشته خود وفادار میمانند و احساس مسئولیت میکنند
که از شدت مصایب و غصهها دق خواهند کرد.
پس از خداوند بخواهید با رسیدن به شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان بمانید،
چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و
جزو دسته سوم ماندن هم بسیار سخت و دشوار خواهد بود. شهید حمید باکری
وقتی که سایه تورا بالای سر احساس نمی کنم برای من
دختر چه فرقی می کند نان جو بخورم یا نان خشک
لباس گرانقیمت بپوشم یا البسه
ی ساده به تن کنم
خود را در کاخ های گرانقیمت فرض کنم یا در
خانه ای کاه گلی با لبخند بخوابم یا آرام آرام
برای تنهایی خود گریه کنم چه سختست که ضعیفه
باشی وعمری با نازهای پدرانه خویش را آرام کنی
وحال با ظلم زمانه خودرا عاری از همدمی ببینی
که همدم گریه هاو بهانه های کودکانه ات بوده .
آه که چه سختست وجانگدازراستی پدر الان که
فکر می کنم اگر تو این حالت تنهایی ماد ر
نبود چه می شد حالا باز گلی به گوشه جمال
گلچین روزگار که حداقل یک مونس دیگر برای ما
دخترای بی سر پناه به جای گذاشت و آن گل بی خار
رادر کوچه تنهایی به جای گذاشت سالهای سال خود
را با این باور که تو هرگز از پیشم نمی روی فریب
می دادم وقتی آفتاب عمرت غروب کرد دیگر همه چیز
برایم تمام شد.حتی دیگر آن خنده ایی که تو از
آن به ملاحت یاد می کردی بر روی لبهایم ننشست
یعنی بهتر بگویم که از روی لبهایم فرار کرد و هرگز برنگشت.
چقدر ثانیه ها نامردند گفته بودند که بر می گردند
کاش قلبم درد پنهانی نداشت
چهره ام هرگز پریشانی نداشت
کاش می شد دفتر تقدیر عشق
حرفی از یک روز بارانی نداشت
کاش می شد راه سخت عشق را
بی خطر پیمود و قربانی نداشت
پیش از به کارگیرى نیروهاى رزمى در عملیات طریق القدس، هشتصد نفر نیرو براى
جانفشانى و ایثار برگزیده شدند. این نیروها از پرتوانترین، مجربترین و مشهورترین
نیروهاى جمهورى اسلامى بودند. رزمندگان اسلام، ساعت 4 صبح از عقبه دشمن،
وارد عمل شدند. پیش از عملیات، یک روحانى، همراه 50 نفر از نیروهاى شهادت طلب،
خود را روى مین ها انداختند و راه عبور رزمندگان را باز کردند. من شاهد شیرجه
رفتن آن روحانى عزیز بودم که خود را روى مین انداخت. دیگر نیروهاى
شهادت طلب هم روى مین رفتند و همگى به فیض شهادت نایل شدند.
زمانى که اعلام شد آزادگان کشورمان برمىگردند، پدرم را در خواب دیدم. لباس سفیدى
به تن داشت و روى آن لکههاى خون بود. به من گفت: «دخترم! من نمىآیم، منتظر من نباشید.»
همسر شهید در خاطرهاى از ذبیح اللّه گوید: «عملیات آزادسازى خرمشهر بود. ما امیدى
به بازگشت او نداشتیم. وقتى آمد، آرنجهایش زخمى بود. علت را پرسیدم. گفت:
«از بس آتش شدید بود، مجبور بودیم مجروحان را روى پشت خود بگذاریم و سینه خیز برویم.»
ذبیح اللّه عامرى در تاریخ 28/11/64 با گلوله مستقیم توپ به شهادت رسید. شهید ذبیح الله عامری
منبع : ر. ک: تا کوى نیکنامى، ص 33و 34