شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

پاداش عظیم نماز اول وقت ♥•٠·˙


 حضرت عبدالعظیم حسنى از امام یازدهم حضرت حسن عسکرى علیه السّلام

روایت کرده است که حضرت فرمود:

« موسى بن عمران با خداوند سخن گفت و عرض کرد:

"بار خدایا، جزاى کسى که نمازش را در اول وقت مى خواند چیست ؟"

خداوند فرمود: "خواسته هایش را بر مى آورم و بهشتم را به او مباح مى گردانم ."
┘◄ (بحارالانوار، ج 82، ص /224)

طوفان


زمین کویر تب آلوده ایست طوفان خیز
زمان خزان غم انگیز بی تو در تکرار !
بیا که مژده وصلت زمان به رقص آرد
بیاوداغ دل از خاطرزمین بردار !

ثانیه ها


Image result for ‫ثانیه ها‬‎

چقدر ثانیه ها نامردند*گفته بودند که بر می گردند

برنگشتند و پس از رفتنشان*بی جهت عقربه ها می گردند

ای انسان

ای انسان؛
یادت باشد ...
اگر وارد دوزخ شدی ، از
" تلخـی عذاب"
به خدا شکایت نکن

این همان
"شـیرینی گناهی"
است که در دنیا از آن لذت میبردی ...

عشق به حضرت ماه


 اقا جان برای من هم دعا کن برای من هم بخواه
بخواه تا خوب ترینت باشم بخواه تا سربازت شوم
اقا جان عشق را باید
 از سرچشمه وجودت به ودیعه گرفت
اقا جان حضرت ماه دوستت دارم

رئوف

سرگرد عراقی چند بار به حاج‌آقا گفته بود «آقای ابوترابی، اگه
{امام} خمینی مثل تو باشه، من مقلدش می‌شم». حاج‌آقا هم گفته بود
«این چه حرفیه؟ من خودم شاگرد کوچک امام بوده‌ام.
امام خیلی مهربون‌تر و رئوف‌تر از این حرف‌هاست».
  حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی
منبع : منبع خاطرات: کتاب "حجت الاسلام

شهید حمید باکری



دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند، در غیر این صورت زمانی فرا می‌رسد

که جنگ تمام می‌شود و رزمندگان امروز سه دسته می‌شوند:

یک: دسته‌ای که

به مخالفت با گذشته خود برمی‌خیزند و از گذشته خود پشیمان می‌شوند.

دو: دسته‌ای که راه بی‌تفاوت را بر می‌گزینند و در زندگی مادی غرق می‌شوند.

سوم: دسته‌ای که به گذشته خود وفادار می‌مانند و احساس مسئولیت می‌کنند

که از شدت مصایب و غصه‌ها دق خواهند کرد.

پس از خداوند بخواهید با رسیدن به شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان بمانید،

چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و

جزو دسته سوم ماندن هم بسیار سخت و دشوار خواهد بود. شهید حمید باکری

هوای یار




دلم هوای تو کرده است با تمام وجود

تودرکدام دیاری توبا کدام بهار؟
تودر کجای زمینی چه دیر شد دیدار
نشان کوی تو پرسیم از کدامین یار؟

دلم برات تنگ شده بابایی...

وقتی که سایه تورا بالای سر احساس نمی کنم برای من

دختر چه فرقی می کند نان جو بخورم یا نان خشک

لباس گرانقیمت بپوشم یا البسه ی ساده به تن کنم

  خود را در کاخ های گرانقیمت فرض کنم یا در

خانه ای کاه گلی با لبخند  بخوابم یا آرام آرام

برای تنهایی خود  گریه کنم چه سختست که ضعیفه

باشی وعمری با نازهای پدرانه خویش را آرام کنی

وحال با ظلم زمانه خودرا عاری از همدمی ببینی

که همدم گریه هاو بهانه های کودکانه ات بوده .

آه که چه سختست وجانگدازراستی پدر الان که

فکر می کنم اگر تو این حالت تنهایی ماد ر

نبود چه می شد  حالا باز گلی به گوشه جمال

گلچین روزگار که حداقل یک مونس دیگر برای ما

دخترای بی سر پناه به جای گذاشت و آن گل بی خار

رادر کوچه تنهایی به جای گذاشت سالهای سال خود

را با این باور که تو هرگز از پیشم نمی روی فریب

می دادم وقتی آفتاب عمرت غروب کرد دیگر همه چیز

برایم تمام  شد.حتی دیگر آن خنده ایی که تو از

آن به ملاحت یاد می کردی بر روی لبهایم ننشست

یعنی بهتر بگویم که از روی لبهایم فرار کرد و هرگز برنگشت.

چقدر ثانیه ها نامردند      گفته بودند که بر می گردند

برنگشتند و پس از رفتنشان   بی جهت عقربه ها می گردند

درد پنهان

کاش قلبم درد پنهانی نداشت

چهره ام هرگز پریشانی نداشت

کاش می شد دفتر تقدیر عشق

حرفی از یک روز بارانی نداشت

کاش می شد راه سخت عشق را

بی خطر پیمود و قربانی نداشت

شهید چمران




در سال 59 که در منطقة عباسیه بودیم، هر وقت شهید چمران برای بازدید به ما سر می‌زد،
می‌گفت: «کسی حق ندارد از جایش بلند شود و برای دادن سلام نزد من بیاید.
من باید نزد شما بیایم و سلام کنم.‌» وقتی شهید چمران می‌آمد، با یکایک
بچه‌ها احوال‌پرسی می‌کرد و از آنها در مورد کمبودهایشان سؤال می‌نمود. می‌گفت:
«زمانی که جنگ تمام شود، همة شما را به فلسطین می‌برم؛ زیرا فقط شما هستید که
می‌توانید دمار از روزگار اسرائیلیها و صهیونیستها دربیاورید.‌» ایشان به
 علی‌رضا ماهینی می‌گفت: «تو مالک اشتر هستی.‌»   شهید مصطفی چمران

منبع : راوی: یوسف بختیاری، ر.ک: در انتظار او ، ص167

مرگ بر امریکا-انگلیس-اسرائیل

مرگ بر استاد استعمار و تفرقه (مرگ بر انگلیس)
مرگ بر شاگرد اول استعمار پیر (مرگ بر امریکا)
مرگ بر رژیم جعلی و کودک کش (مرگ بر اسرائیل)

شهید امیر یار محمدی

گفتیم: «امیر! جبهه های غرب را بیشتر دوست داری یا جنوب را؟»
گفت: «جنوب را؛ چون شهید شدن در گرمای جنوب مثل شهید شدن در
صحرای کربلاست و من هم دوست دارم با عطش شهید شوم، در بیابانی سوزان.»
در یکی از گرم ترین روزهای مرداد ماه، در منطقه شلمچه، پیکری عطشان و
 غرق به خون را دیدیم.
او کسی نبود جز امیر یارمحمدی، مسئول گروهان کوثر از
گردان حضرت زهرا سلام الله علیها، از لشکر 10 سیدالشهداء علیه السلام.
منبع : برگرفته از کتاب دو رکعت عشق/ علیرضا قزوه

غروب مه الود


ولحظه ها همه بی مهر تو غروب آلود
دلم هوای تو کرده است ای سخاوت محض
دلم هوای تو کرده است ای حلاوت وصل
دلم هوای تو کرده است باتمامت عشق

شهید حسن باقری




اگردوچیزرارعایت بکنی،خدا شهادت را نصیبت می کند.
یکی پر تلاش باش و دوم مخلص !این دو تا را
درست انجام بدی خدا شهادت را هم نصیبت می کند.

شهیدحسن باقری

سپاه مراغه



زمانی که مسعود کفیل افشاری، مسئول امور مالی سپاه مراغه بود، دستور داد:
دیگر برای سپاه نان تازه نگیرید! از این حرف شگفت زده شدم. مطمئن بودم
مسئله مهمی پیش آمده است وگرنه، مسعود چنین سخنی نمی‌گفت.
 از دیگران که مسئله را پرسیدم، ضمن تأیید دستور مسعود گفتند:
مسعود، اتاقی را که خرده نان و نانهای خشک را در آن می‌ریختند دیده است....
 با این گزارش، همه چیز را فهمیدم. دیگر برای سپاه نان تازه نیاوردند و
همه بچه‌ها، حتی خود مسعود از خرده نانها استفاده کردند.
وی معتقد بود بیت المال نباید به هدر برود   مسعود کفیل افشاری

منبع : ر. ک: گلهای عاشورایی، ج 2، ص 160.

شهید اوینی



و ما دریافته ایم که همه قدرت ها در مشتی نهفته که به راه خدا گره خورده است
 اگر انسان پای در راه خدا بگذارد و بر ترس از مرگ غلبه کند
 هیچ قدرتی در برابر او یارای ایستادگی ندارد.
سید مرتضی آوینی

غریب اشنا



کسی کجاست غریب آشنا در این غربت؟

که از تبسم او روزگار تازه شود
و از شمیم نفس های اوغزل خیزد
تمام ثانیه ها بی تو میرود غمناک

خلوت ایینه ها




شکست خلوت آدینه ها به زمزم اشک

چقدر بی تو به حسرت دلم لبالب شد
نسیم نرگسی از گلشنی نمی خیزد
که تا به دامنش اندوه من بیامیزد

شهادت طلبی



پیش از به کارگیرى نیروهاى رزمى در عملیات طریق القدس، هشتصد نفر نیرو براى

جانفشانى و ایثار برگزیده شدند. این نیروها از پرتوان‏ترین، مجرب‏ترین و مشهورترین

نیروهاى جمهورى اسلامى بودند. رزمندگان اسلام، ساعت 4 صبح از عقبه دشمن،

وارد عمل شدند. پیش از عملیات، یک روحانى، همراه 50 نفر از نیروهاى شهادت ‏طلب،

خود را روى مین ها انداختند و راه عبور رزمندگان را باز کردند. من شاهد شیرجه

رفتن آن روحانى عزیز بودم که خود را روى مین انداخت. دیگر نیروهاى

شهادت‏ طلب هم روى مین رفتند و همگى به فیض شهادت نایل شدند.  


موج برکت

بعضی ها را که نظاره میکنی موجی از برکت در وجودشان میبینی
هاله ای از نور وعشق
برکت مال وروزی وخوراک نیست گاهی حرفه حدیثه وتوجه ازطرف کسی
یا امدادی مخفی که شاید درکش نکنی
رزق معنوی هم برکت عظیمیه که هرکسی توان باز شناخت اون رو نداره
خدایا به وجود ما وهمه ی دوستداران تو و اهلبیتت برکت عطا کن ورزق معنویمون رو برسون
حریم قدس

مشهد

گفتــــ عَقلَـــم ایــــن هَمـــه مَشهــــد دِلَـت را می زنَـــــد . . .
آمَـــــدم صَــــد مَــــرتبـــــه یکــــ بـــار تِکـــــراری نَشـــــد . . .
حــ ــ ــآشیــ ه :
سخت نه زَجــــر است دوری از یـــار
وَقتــــی ، ولادت عِشــــق نَـــزدیکـــ استـــــ . . .

نوشتن برای حضرت عشق

آخ که چه قد دوست دارم خودم براتون بنویســــــــــم........
از گم شدن... از راه راست دور شدن....
ضامن اهو دارم شک میکنم نکنه از اهو هم برات کمتر بوده باشم
منی که فقط ادعام.... و تو مقامِ عمل....!!!!!!!!!!!!!!
امام رضا ع خودتـــــــــــ بهمون بصیرت و شناخت بده
هدیه ولادتت چی ازین بهتر
حریم قدس

قانع بودند

قانع بودند و راضی ...
از هر چه که متعلق به دنیا بود کمترین را انتخاب می کردند ..
اما در مرگ .
بهترین و بالاترین را

♥♡ شهادت ♡ ♥..........

نان خشک می خوردند ولی سر خم نکردند روبروی اجانب

شهدا شرمنده ایم



خیلی ها گفتند . . .
خیلــی هــا گفتند:شهدا شرمنده ایـم ...
خیلــی هــا شنیدند:شهدا شرمنده ایــم؛
خیلــی هــا نوشتند:شهدا شرمنده ایــم؛
همه و همه شرمنده ایــــــــــــم ...
امـــا نمیدانـــم چند نفر سعـــــــی داریم؛
از شرمندگــی شهداخارج شویم ...!

قافله

زمانى که اعلام شد آزادگان کشورمان برمى‏گردند، پدرم را در خواب دیدم. لباس سفیدى

به تن داشت و روى آن لکه‏هاى خون بود. به من گفت: «دخترم! من نمى‏آیم، منتظر من نباشید.‌»

همسر شهید در خاطره‏اى از ذبیح اللّه گوید: «عملیات آزادسازى خرمشهر بود. ما امیدى

به بازگشت او نداشتیم. وقتى آمد، آرنجهایش زخمى بود. علت را پرسیدم. گفت:

«از بس آتش شدید بود، مجبور بودیم مجروحان را روى پشت خود بگذاریم و سینه خیز برویم.‌»

ذبیح اللّه عامرى در تاریخ 28/11/64 با گلوله مستقیم توپ به شهادت رسید.   شهید ذبیح الله عامری

منبع : ر. ک: تا کوى نیکنامى، ص 33و 34

قصه همت

قصه‌ی همت،‌ بعضی صفحاتش،‌ مثل قصه‌ی خیلی‌های دیگر است و بعضی‌هاش
 فقط مال خود او است. او هم قصه‌ی به دنیا آمدنش هرچه بود،‌ مثل همه‌ی ما‌ وقتی
 آمد گریست. بچگی کرد. تا بزرگ شود، تسبیح تربت‌ها خورد. مدرسه رفت. حتی
 گاهی از معلمش کتک خورد و گاهی به دوستانش پس‌گردنی زد. بعضی تابستان‌ها
 کار کرد. دوست داشت داروسازی بخواند،‌ ولی در کنکور قبول نشد. بعد دانش‌سرا رفت و
 معلمی کرد. او هم قهر و عشق،‌ هر دو،‌ را داشت. خندید و خنداند. زندگی کرد. هم‌راه شد.
 رفت و گریاند. تنها چیزی که او را در این دو‎ْر ماندنی کرد،‌ راهی بود که به دل‌ها باز کرد
و عشقی که آفرید. قصه‌اش،‌ قصه‌ی دوستی است که هم‌راه شد،‌ همسری است که
عشق ورزید، پدری است که دل کَند. قصه‌ی زندگی او گاه صفحه‌هایی دارد که به
 افسانه می‌ماند، اگر به آسمان راهی نداشته باشی.   شهید ابراهیم همت

منبع : برگرفته از مجموعه کتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | مریم برادران

امام حسین علیه السلام

امام حسین علیه السلام :
مَن عَبَدَ اللّه َ حَقَّ عِبادَتِهِ آتاهُ اللّه ُ فَوقَ أمانِیِّهِ و کِفایَتِهِ ؛
. بحار الأنوار ، ج 71 ، ص 183 .

امام حسین علیه السلام :
هر که خدا را ، آن گونه که سزاوار او است ، بندگى کند ،
خداوند بیش از آرزوها و کفایتش به او عطا کند