شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

سلام


ســــــــلام
دلم از این گلزارهای زیبا می خواهد
می شود مرا هم زیر سایبان لبخندهای آسمانی تان جای دهید ؟
می شود در کنار نگاه افسونگر شما دیدگان بی فروغم را جلا بدهم ؟
چه نگاه زیبا وآسمانی دارید برادرانم!

سلام

 سلام امــام زمانــــم
در این
دنــیایِ پر از گنــاه
نگــــــاه تــو
آرام بخـش جان من است..
اگـــر نگاهــت را از من بگـــیری،
دیگــر نه امیــدی دارم ..
و نه تکیه گاهی ..
قول میــدهم ؛
بــرای آمــدنت... گنــاه نکنـــم
دعـــایم کن و تنهـــایم مگـــذار ...
اللهـــم عجّل لولیّـک الفرج

سلام بابای عزیزم


سلام بابای عزیزم...

رفتیم سفر...
 رفتیم سوریه...
مامانی میگه: سوریه همونجاییه
 که شما پر کشیدی و آسمونی شدی...
شهید سید_رضا_طاهر

اسلام لامکان است همان سان که لازمان است



اسلام لامکان است همان سان که لازمان است و اگر چه
 از شبه جزیره عربستان سر بر آورده است، اما
ریشه درخاک فرهنگ بومی آن خطه ندارد.پیامبر امی است
تا یقین کنند که انچه بر زبان می اورد از فرهنگ
مکتوب قرون و ادوار و امم گذشته نگرفته است....
 اسلام نخل نیست که فقط در گرمسیر بروید، طوباست
 که هر خاکی مستعد پرورش آن است.
سید مرتضی آوینی





عشق




عشق را میتوان در نگاه مادری خلاصه ڪرد

ڪه به عشق فرزندش

سنگِ تمامِ شهدای گمنام را

به آغوش میڪشد...

سلام علیکم




به حاج آقا دولابی گفتن :
"سلامٌ علیکم" یعنی چه؟
گفت : مگه قرآن نمیخونین؟
"سلام" اسم خداست
"علیکم" هم دو تا کلمه است :
"علیٰ" یعنی بالا
"کم" یعنی شما
"سلامٌ علیکم" یعنی " خدابالاسرته"

سلام بر عشق


سلام شهدا

سلام ای سینه سرخان پرواز عشق

سلام بهترینهایم

سلام ای اسمانیان

وسلام بر تو ای عشق

ببخشید مرا که از یادتان غافل شدم

ببخشید مرا که عشقتان را زمینی دانستم

ببخشید که یادم رفت در هنگام عروجتان

نگاه به من زمینی کردیدو گفتید

چقدر زمین حقیر است ....

ومن هنوز به عمق این مسئله نرسیدم که

زمینی بودن وقتی است که ...........

سلام ای اقا




ﺑﺎ ﺳﻼ‌ﻡ ﺍﯼ ﺁﻗﺎ ...

ﺷﺒﺘﺎﻥ ﻣﻬﺘﺎﺑﯽ ...
با ﮐﻤﯽ ﺑﯿﺘﺎﺑﯽ
ﭼﺸﻢ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﻗﺎﯾﻖ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ!

شاد

 کِلکِ مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
ببرد اجر دو صد بنده که آزاد کند
قاصد حضرت سلمی که سلامت بادش
چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند

به کجاچنین شتابان

گون از نسیم پرسید
 دل من گرفته زین جا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
 همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم.
به کجا چنین شتابان؟
 به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا، سرایم
سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه‌ها، به باران
برسان سلام ما را

شهید گمنام سلام

دنبال شهرتیم وپیِ "اسم ورسم" و"نام"

غافل از اینکه فاطمه گمنام می خرد

شهید چمران




در سال 59 که در منطقة عباسیه بودیم، هر وقت شهید چمران برای بازدید به ما سر می‌زد،
می‌گفت: «کسی حق ندارد از جایش بلند شود و برای دادن سلام نزد من بیاید.
من باید نزد شما بیایم و سلام کنم.‌» وقتی شهید چمران می‌آمد، با یکایک
بچه‌ها احوال‌پرسی می‌کرد و از آنها در مورد کمبودهایشان سؤال می‌نمود. می‌گفت:
«زمانی که جنگ تمام شود، همة شما را به فلسطین می‌برم؛ زیرا فقط شما هستید که
می‌توانید دمار از روزگار اسرائیلیها و صهیونیستها دربیاورید.‌» ایشان به
 علی‌رضا ماهینی می‌گفت: «تو مالک اشتر هستی.‌»   شهید مصطفی چمران

منبع : راوی: یوسف بختیاری، ر.ک: در انتظار او ، ص167

طلوع

فواصل مهدویة ♥♦♥
یک روز صبح، سر زده در ما طلوع کن
خورشید را سلام بده، در رکوع کن!
بر بادهای هرزه‌نشین، راه را ببند
یعنی علاج واقعه، قبل از وقوع کن

السلام علیک یاعلی ابن موسی الرضا



بعد از رکوع و سجده و بعد از قیام از دور
هر شب دو زانو می زنم با احترام از دور
دستی به روی سینه و دستی به سوی تو
روی لبم گُل می کند : آقا سلام از دور

شهید بابایی


مدتی قبل از شهادتش ، در حال عبور ازخیابان

سعدی قزوین بودم که ناگهان عباس را دیدم .

او معلولی را که هر دو پا عاجز بود و توان حرکت نداشت ،

بردوش گرفته بود و برای اینکه شناخته نشود،

پارچه ای نازک بر سر کشیده بود . من او را شناختم و

با این گمان که خدای ناکرده برای بستگانش حادثه ای

رخ داده است ، پیش رفتم . سلام کردم و با شگفتی پرسیدم :

«چه اتفاقی افتاده عباس ؟ کجا می روی »

او که با دیدن من غافلگیر شده بود ، اندکی ایستاد

وگفت: «پیر مرد را برای استحمام به گرمابه می برم .

او کسی را ندارد و مدتی است که به حمام نرفته!»

(راوی: میرزا کرم زمانی)

سلام



سلام ای ماه مهجور زمستانهای ابرآلود!

چرا دیگر نمی‌تابد سرودت از محاق رود
مگر روح اساطیر کهن باران بباراند
به روی سرزمین های اسیر حلقه‌های دود

سلام بر مرد اسمانی


سلام ای اسمانی ،که زمینی بودنت هم

اسمانی بود امده بودی تا  برای انهایی

که عشق را در خاکی ترین کره ارض

پیدا می کردند بگویی که عشق فراتراز

اینجاست درجایی که لامکان ولازمان

بودنش برای انهایی که دل درگروحضرتش نهاده

بودندبه اثبات رسیده بود.

دقایقی باشهدا


یه نفر اومده بود مسجد و سراغ دوستان شهید ابراهیم هادی
 رو می گرفت. بهش گفتم : کار شما چیه؟! بگین شاید
بتونم کمکتون کنم گفت: هیچی! می خواهم بدونم این
 شهید ابراهیم هادی کی بوده؟ قبرش کجاست؟
مونده بودم چی بهش بگم…..بعد از چند لحظه سکوت گفتم:
شهید ابراهیم هادی مفقود الاثره ، قبر نداره…..
چراسراغشو می گیری؟بایه حزن خاص قضیه روبرام تعریف کرد
کنار خونه ی ما تصویر یه شهید نصب کردند که
 مال شهید ابراهیم هادی هستش. من دختر کوچیکی دارم
که هر روز صبح از جلوی این تصویر رد میشه و میره مدرسه .
 یه روز بهم گفت: بابا این آقا کیه؟
گفتم: اینا رفتند با دشمنا جنگیدن و
نذاشتن دشمن به ما حمله کنه و شهید شدند.
از زمانی که این مطلب رو به دخترم گفتم،
هر وقت از جلوی عکس رد میشه بهش سلام می کنه.
چند شب پیش این شهید اومده به خواب دخترم
بهش گفته من ابراهیم هادی ام ، صاحب همون عکس
که بهش سلام می کنی؛
بهش گفته:دختر خانوم ! تو هر وقت به من سلام می کنی
من جوابت رو میدم ؛
«چون بااین سن کم،اینقدر خوب حجابت رو رعایت می کنی
 دعات هم می کنم»
بعد از اون خواب دخترم مدام می پرسه:
این شهید ابراهیم هادی کیه؟ قبرش کجاست؟….
بغض گلوم رو گرفته بود….حرفی برا گفتن نداشتم
فقط گفتم: به دخترت بگو اگه می خواهی شهید
هادی
همیشه هوات رو داشته باشه
مواظب نماز و حجابت باش…
اللهم عجل لولیک الفرج

تواضع وادب


پدرش می گوید : در طول مدتی که در محله خودمان

زندگی می کردیم ، علی آقا برای همه شناخته شده بود؛

خصوصا به لحاظ ادب و تواضعی که نسبت به من و مادرش داشت .

از سرِ کار که به منزل می آمدم ، معمولا علی توی کوچه با

هم سن و سالهایش ، مشغول بازی بودند . تا چشمش به

من می افتاد ، بازی را رها می کرد ومی دوید به طرف من

. خیلی مودب سلام می داد و می رفت به طرف منزل تا

آمدن من را اطلاع بدهد. این کار علی ، معمولا هر روز با

آمدن من تکرار می شد ؛ فرقی هم نمی کرد کجای بازی باشد

. بچه های هم سن و سالش حسابی تحت تاثیر

این حرکت علی قرار گرفته بودند.  شهید علی شریفی

منبع : قربانگاه عشق ، ص 164

سلام مهربانم



من دیگر نمی توانم پاسخگوی تنگیِ قلبم باشم ؛
حواله ام نکن به این در و آن در . . .

دل من هم مانندِ انار ؛
فصل ندارد!
هر وقت تو بخندی، می شکفد . . .

جز تو دری نیست . . .
جز تو گشایشی نیست . . .

ای به فدای دل تنهای تو
"چقدر کم هستم"
چقدر برای "فدای تو شدن" کم هستم

◄ اللهم عجل لولیک الفرج



حضرت ایت الله بهجت


آیت الله بهجت (ره) فرمود:
هر وقت نیمه شب بی اختیار بیدار شدید،
سریع نخوابید.

چون ملکی به اذن خدا شما رو بیدار کرده
 تا با خدا هم صحبت بشی ...

اگه خیلی برات سخته بیدار شدن،
لااقل بلند شو بهشون سلام کن،
 بعد دوباره بخواب ...

لبیک یا فرمانده


لبیک یا فرمانده
سلام بر توای خلاصه خوبیها
سلام برا توای بهترینم

علیه السلام


یکی از اساتید تعریف می کرد و میگفت:
توی امتحان اگه کسی به جای علیه السلام،
بنویسه (ع) ازش نمره کم میکنم!
وقتی دلیلش رو پرسیدن، گفتم:این
همه مینویسید، یا تایپ میکنید
زمان سلام دادن به امام معصوم، که
 این همه برکت  و نور معنوی داره
و حتما جواب دریافت میکنید،
به خلاصه نویسی رو میارید؟
میگه این ادبه، ادب حر نجاتش داد،
شما هم ادب کنید، به امید نجات.

سلام


مــرا ببخش...
این روزها آنقدر شرمنده امم

که حتی خجالت می کشم
سمت تو سلامـــی بدهم...


شروع دوباره

احساس میکردم برای خدا می نویسم وبرای خدا

اما حال فهمیده ام برای خدا نیست

که اگر برای خدا باشد برایم

مهم نخواهد بودچندنفر میخوانند وچند نفر برایم

پیام می گذارند واین است که باید گفت

دوباره شروع کن

دوباره ای بدون در نظر گرفتن

همه انهایی که بودند وهستند وخواهند بود

یا حضرت عشق سلام مرا دریاب

که این بار با کوله باری از گناه امده ام

مرا ببخش ای حضرت عشق

گل وخار


غنچه از خواب پرید ،
 و گلی تازه به دنیا آمد

خار خندید و به گل گفت :
سلام و جوابی نشنید


خار رنجید ولی هیچ نگفت
ساعتی چند گذشت ،
 گل چه زیبا شده بود


دست بی رحمی آمد نزدیک
... گل سراسیمه ز وحشت افسرد

لیک آن خار در آن دست خزید
و گل از مرگ رهید

صبح فردا که رسید
خار با شبنمی
از خواب پرید


گل صمیمانه به او گفت : سلام

اسلام


بدانید که به دو جای بدنم شلیک خواهد شد

یکی به مغزم که به اسلام می‌اندیشد و

دیگر بر قلبم که برای اسلام می‌تپد.

شهید محمد تقی پکوک