شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

دلتنگی

دل است دیــگر...
نــمـیـتـوان
دلـتـنـگی را
از او گـرفتــــ ...

غروب

با تــو نماز آفتاب ،
تا به غروب می کِشد ...

صبح رکوع می رود
شام سجود می شود ... ✌️

طلوع

دارد انسان غروب می کند؛طلوع کن…

انتظار



دنیا ز جـور ظالمان چون شب سیاه و تار شد

آقـابیاکــزهجـــرتوایــن دل،دلِ بیمــارشـد
ازانتــظــارم خســته‏ ام آقـادلم بـی تاب شــد
چشمم چو شد خیره به در از خستگی در خواب شد

انتظار

دانـی کـه انتظـار تـو با مـا چـه مـی‏ کند؟
توفـان ببیـن به پهـنــه دریا چـه مـی‏ کـند
آشـفـته‏ ام چـو مـوج بـه دریــای زنـدگــی‏
آشـفتگی ببیـن به دل مـا چــه مـی‏ کـند

غروب انتظار

بی تو غروب ها همیشگی اند
بی تو صبح ها رویایی اند
بی تو عشق ها دروغی اند
به امید آمدنت،دلها هوایی اند

غروب انتظار


غروب و انتظار و پنجره شد مال من آقا
کمی تعجیل کن ، آشفته در این جمعه بازارم

یاد فانوسمان بخیر


یاد تفنگ وحجله وفانوسمان به خیر

باری،غروب بود وشتابی که داشتیم

عزت الله الوندی

غروب مه الود


ولحظه ها همه بی مهر تو غروب آلود
دلم هوای تو کرده است ای سخاوت محض
دلم هوای تو کرده است ای حلاوت وصل
دلم هوای تو کرده است باتمامت عشق

غروب جمعه




غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی
 غروب این همه غربت چرا نمی آیی؟!

زمین به دور سرم چرخ می زند پس کی
 تمام می شود این روزهای یلدایی .  ؟

مولای من

مولای من تو می آیی وهمه ستاره های آسمان و ماه درخشان

به سجده ات می آیند ، تومی آیی وبهار می شود دلهای خزان زده یمان ،

تو می آیی وهمه ی نیلوفرهای آبی شکوفه می کنند .

تو می آیی وغروب جمعه ها ، دیگر دلهایمان نمی گیرد.

مرادریاب

و گاهی که دلم به اندازه ی
 تمام غروب ها می گیرد ...

و من از تراکم سیاه ابرها می ترسم ...
و هیچ کس مهربانتر از تو نیست صدا می زنم ...
کجاست آن یوسف گمگشته مهربانی که
چراغ هدایت به دست در زمین دادگری کند ؟

کجاست مهـدی ... ؟
مرا در یاب ...

غروب وطلوع


هــــر غروبی را
طلــوعی در پــس است
مـــــا به امیـــــد طلـوعــت مـــانده ایم


* اَللّهُــــــمَّ عَجِّـــــل لِوَلیِّـکَ الفَـــــرَج *

ارامش

آرامش نہ عاشق بودن است
نہ گرفتن دستے کہ محرمت نیست
نہ حرف هاے عاشقانہ و قربان صدقہ هاے چند ثانیہ ای...
آرامش حضور خداست وقتے در اوج نبودن ها
نابودت نمیکند...
وقتے ناگفتہ هایت را بے آنکہ بگویے میفهمد
وقتے نیاز نیست براے بودنش التماس کنے
غرورت را تا مرز نابودے پیش ببرے ،
وقتے مطمئن باشے با او
هرگز
تنها
نخواهے بود ...
آرامش یعنے همین ،تو بے هیچ قید و شرطے خدا را دارے ..


3184c908.gif

تاید


در یکی از مقرها مدت ها برای شست و شوی لباسها

با کمبود پودر لباس شویی موجه بودیم. چون تدارکات

جواب سربالا می داد، روزی چند نفری رفته بودیم فرماندهی. گفت:

«چند روز دیگر هم صبر کنید درست می شود».

هفته بعد حوالی غروب همه به صف شدیم، ایشان سخنرانی کردند

و در پایان صحبتشان گفتند: «راستی بچه ها مژده،

قضیه تاید را فراموش کردم بگویم. امروز با معاون استاندار

و جمعی از مسئولان جلسه داشتیم، موضوع تاید را

که گفته بودید با آنها در میان گذاشتم، گفتند

به بچه ها بگویید از امروز تاید به هر مقداری که بخواهند

(بعد از کمی مکث) نداریم!» 

منبع : پایگاه جامع عاشورا