شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

گل زهرا

جلـوه گل عندلـیبان را غزل خـوان می کند
نام مهـدی هــزاران درد را درمـان می کـند
مدعـی گــوید با یک گــل نمــی گردد بهــار
من گلی دارم که عالم را گلستان می کند

کوچه بن بست نفس

کوچه کوچه می‌رقصد، با تبسم خورشید
در ترانه‌ها جاری، از ترنم خورشید
مردم دو چشمانم، با تغزّل نامت
مثل  زنبق و لاله، در تجسّم خورشید

غریب اشنا



کسی کجاست غریب آشنا در این غربت؟

که از تبسم او روزگار تازه شود
و از شمیم نفس های اوغزل خیزد
تمام ثانیه ها بی تو میرود غمناک

چشمان پلنگ تو به این ماه نیفتد


چسبی به دهانم زده ام آه نیفتد  

تا باز در این برکه غزل راه نیفتد

چسبی به دهانم زده ام تا ننویسم
در لال شدن وقفه ای کوتاه نیفتد

هرچند که از کوه بلندی که تو هستی

دیوانه کسی است که ناگاه نیفتد

بیچاره ولی دختر دربار که هرگز

در میل پر از وسوسه ی شاه نیفتد


قاطی شده روز و شبم و واهمه دارم
چشمان پلنگ تو به این ماه نیفتد

این غم نکند گنده شود آنقدری که

با آه و یا اشک به هر چاه نیفتد 

 صدیقه کشتکار


   

 

موعود


فرسوده دلم زغصه فرسودره دور شد از بهار موعود

یار غم و شادی دلم رفتدر شهر پر از فسانه و دود

هرگز نرود ز خاطر دلاز روز ازل کلامم این بود

من کو تو کجا چقدر دوریمیعنی تو چو در یایی و من رود

نام تو به یک غزل نگنجدیاد آمد نام تو نه این  بود  

          فریاد که دل زغصه فرسود

قطعه.غزل


نشانی ات را از مادرت پرسیدم
گفت :
قطعه ۶۲- ردیف اول
وقتی آمدم
یادم آمد می گفتی:
قطعه همان غزل است
اگر سر نداشته باشد
... تو هم غزل بودی
قطعه قطعه...