شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

به ساعتت نگاه کن

یادم بده ساعتم را ... برای کدام جمعه کوک کنم ...

آمدنت را ... ثانیه ها فریاد میزنند ...

یک روز که آخر هفته است ...

و تو ای آخرین مسافر ، یک بار برای خدا ...

به ساعتت نگاه کن ... جمعه نزدیک است ...

" ای ثانیه ی دوازدهم ، خدا کند که بیایی "

اللهم عجل لولیک الفرج

اغاز

آغاز ابرها
در ساعت یک است به وقت نجف
کمی پس از دو
باران گرفت در کنار بقیع
درست ساعت سه طوفان شد
در کربلا
حالا به ساعت من
فقط کمی به لحظه موعود مانده است.

علیرضا قزوه

ثانیه ها


Image result for ‫ثانیه ها‬‎

چقدر ثانیه ها نامردند*گفته بودند که بر می گردند

برنگشتند و پس از رفتنشان*بی جهت عقربه ها می گردند

تک سوار



گفتند که تک سوارمان در راه است
از اول صبح چشممان بر راه است

از یازدهم دوازده قرن گذشت
تا ساعت تو چقدر دیگر راه است؟

عقربه های ساعت

این روزها؛
میان عقربه های ساعت
دنبال ملک الموت می گردم..!!
هوای دلم سنگین است
کوله بار گناهم انقدر سنگین که
دوشم سنگینی انرا تحمل نمی کند
هوای خوب ترینها به سرم زده است ولی چه کنم
که همیشه قسمت من نیز خوبها نبوده اند
ترسیده ام از رفتن که گناه مرا همراهی میکند
هوای دلم به گناهکاری میماند که
از عشق بدور افتاده است
هوای زمین،بس ناجوانمردانه  سنگین استــــــ...

دنگ دنگ

 

دنگ..،دنگ..
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ.
زهر این فکر که این دم گذر است
می شود نقش به دیوار رگ هستی من...
لحظه ها می گذرد
آنچه بگذشت ، نمی آید باز
قصه ای هست که هرگز دیگر

نتواند شد آغاز... سهراب سپهری

شعر


زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم
بایداین بار به غوغای قیامت برسم


من به "قد قامت" یاران نرسیدم، ای کاش

لا اقل رکعت آخر به جماعت برسم

 

آه ،مادر! مگر از من چه گناهی سر زد

که دعا کردی و گفتی به سلامت برسم؟


طمع بوسه مدار از لبم ای چشمه که من

نذر دارم لب تشنه به زیارت برسم


سیب سرخی سر نیزه ست... دعا کن من نیز

این‌چنین کال نمانم به شهادت برسم

 

امام صادق علیه السلام

●●●●●●▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬●●●●●●

●●●●●●▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬●●●●●●

جانبازان

آن قــدر بــالا نــرفتـه ام کـه پـاهـایـــم بلــرزد ،

پسـت و مقـامــی هـــم نـدارم کــه نگـــران از دست دادنـش بـاشـم ،
از این دنیا تنهــا کمـی اکسیــژن مـی خـواهــم !
و دستمـالــی بــرای سـرفـه هـایــم !
عقــربـه هـای سـاعـت کـه بـایستـنــــــد ،
مــن هـــم مــی روم ...