در تفحص شهدا، دفترچه یادداشت یک شهید 16 ساله
پیدا شد که گناهان هرروزش رادرآن یادداشت می کرد،
گناهان یک روز او این ها بود:
سجده نماز ظهر طولانی نبود
زیاد خندیدم
هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد.
راوی در سطر آخر اضافه کرده بود که:
دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر 16 ساله کوچکترم
خیلى وقت ها که گیر مى کنم، نمى دانم چه کار کنم. مى روم جلوى عکسش و مى نشینم
و باهاش حرف مى زنم. انگار که زنده باشد. بعد جوابم را مى گیرم. گاهى به خوابم مى آید
یا به خواب کس دیگر. بعضى وقت ها هم راه حلى به سرم مى زند که قبلش
اصلاً به فکرم نمى رسید. به نظرم مى آید انگار مهدى جوابم را داده. شهید مهدی زین الدین
چه حالتی بهتر از اینکه آدمی حزن و اندوه حوادث گذشته و
ترس و خوف از وقایع اینده را نداشته باشد. و این نمی شود مگر به
فرموده ی قران کریم
« بلی من اسلم وجهه الله و هو محسن فله اجره عند
ربه ولا خوف علیهم و لا هم یحزنون» شهیدعلی صیاد شیرازی
حضرت امام علی علیه السلام: ذِکرُنا أهلَ البَیتِ شِفاءٌ مِنَ الوَعکِ وَالأَسقامِ و
وَسواسِ الرَّیبِ؛ میزان الحکمة، ح 21703
یاد ما، اهل بیت، شفابخش بیمارىها و ناخوشىها و وسوسه شک است.
با جعبه شیرینى آمده بود کارگاه. دورش زرورق پیچیده بود. گفتم
«مبارکه!» گفت «حالا دیگه...» رفتم شیرینى بردارم،
دیدم پُرِ نارنجک است. شهید محمد بروجردی
ما اسلام را بر کسی تحمیل نمی کنیم، ولی اجازه فساد و فحشا را هم به
کسی نخواهیم داد و هرگز اجازه نمی دهیم کسی با عنوان کردن
آزادی غربی، این گونه مسائل را در کشور رواج دهد. شهید محمد علی رجایی
از میان اشک ها خندیده می آید کسی
خواب بیداری ما را دیده می آید کسی
با ترنم با ترانه با سروش سبز آب
از گلوی بیشه خشکیده می آید کسی . . .
اللهم عجل لوییک الفرج
دلم عجیب گرفته است مثل سابق نیست
زمین برای ظهورت هنوز لایق نیست؟!
مگر نه سیصد و اندی سوار در راهند
چرا خبر ز یکیشان در این دقایق نیست؟!