شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

عباس جان



وقتی ب
ه شانزده میرسد اعداد دلِ من به
 
اروند
پیوندی می خورد که بیا وببین

واز اروندمتلاطم تر می شودویادش به
 اویی می افتد که در همین نزدیکیهایش بود
 وشانزده را تمام نکرده پر کشید 
وانقدر شرمنده می شوم که...............
شهید چهار حرف داردولی شهدا سخن را
 به انجایی رساندند که دیگر حرفی نماند
در نوشته هایش شعر را عوض کرده بود ونوشته
بود  بدین صورت(در پرانتز فیض کاشانی
 بوده که عوضش کرده بود)
بزمانه یادگاری چو سخن نباشد   (عباس)
برسان سخن بجائی که دگر سخن نماند
ومگر غیرا این است .....

کچل با توام


رضا سگه . . . یه لات بود تو مشهد 

هم سگ خرید و فروش می کرد و هم دعواهاش از نوع . . . بودیه روز داشت میرفت سمت کوه سنگی برای دعوا و غذا خوردن . . . دید یه ماشین داره تعقیبش می کنه . .

آرم ماشین : " ستاد جنگهای نا منظم" راننده، شهید چمران شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت: " فکر کردی خیلی مردی ؟

 

ادامه مطلب ...