ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
رضا سگه . . . یه لات بود تو مشهد
هم سگ خرید و فروش می کرد و هم دعواهاش از نوع . . . بودیه روز داشت میرفت سمت کوه سنگی برای دعوا و غذا خوردن . . . دید یه ماشین داره تعقیبش می کنه . .
آرم ماشین : " ستاد جنگهای نا منظم" راننده، شهید چمران شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت: " فکر کردی خیلی مردی ؟
رضا: بروبچه ها
اینجور میگن !!
چمران: اگه مردی بیا
بریم جبهه
به غیرتش بر خورد .
. . راضی شد . . . بردش جبهه . . .
شهید چمران تو اتاق
نشسته بود . . . یه دفعه دید که صدای دعوا میاد! با دست بند، رضارو آوردن تو اتاق
رضارو انداختنش رو
زمین . . .
گفتن: " این
کیه آوردید جبهه ؟! . . . "
رضا شروع کرد به فحش
دادن . . . چه فحشای رکیکی . . . اما چمران مشغول نوشتن بود
دید که شهید چمران
توجه نمیکنه . . . یه دفه داد زد : " کچل با توام . . . !! "
یکدفعه شهید چمران
با مهربانی سرش رو بالا آورد : " بله عزیزم ! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه
اتفاقی افتاده؟ "
قضیه این بود: آقا
رضا داشت میرفت بیرون، بره سیگار بگیره و برگرده، با دژبان دعواش شده بود . . .
شهید چمران : "
آقا رضا چی میکشی؟!! . . . برید براش بخرید و بیارید . . . ! "
شهید چمران و آقا
رضا . . . تنها تو سنگر . . .
آقا رضا: میشه یه دو
تا فحش بهم بدی؟! کشیده ای، چیزی!!
چمران: چرا؟!
آقا رضا: من یه عمر
به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده . . . تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور
برخورد کنه . . .
شهید چمران: اشتباه
فکر می کنی . . . ! یکی اون بالاست، هر چی بهش بدی می کنم، نه
تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده . . . هی آبرو بهم میده . . . تو هم
یکیو داشتی که هی بهش بدی میکردی بهت خوبی می کرده . . . ! گفتم بذار یه بار یکی
بهم فحش بده بگم بله عزیزم . . . یکم مثل اون شم . . . !
آقا رضا جا خورد . .
. تلنگر خورد به شحصیت معنویش . . . رفت تو سنگر نشست . . . آدمی که مغرور بود و زیر
باز کسی نمیرفت زار زار گریه می کرد . . . عجب! یکی بوده هرچی بدی کردم بهم خوبی
کرده؟
اذان شد . . . آقا
رضا اولین نماز عمرش بود . . . رفت وضو گرفت . . . سر نماز، موقع قنوت صدای گریش
بلند بود . . .
وسط نماز، صدای سوت
خمپاره اومد . . . صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد . . .
آقا رضا رو خدا واسه
خودش جدا کرد . . . فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش . . .
توبه واقعی و یه نماز واقعی
سلام...بسیار زیبا بود...یکی هفتاد سال عبادتشو آخر به باد میده...یکیم با یه نماز مقرب میشه...کجای کاریم واقعا؟؟؟
مطالبتون خیلی خوبه...خسته نباشید...
ای کاش منم ادم می شدم دیگه