شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

کچل با توام


رضا سگه . . . یه لات بود تو مشهد 

هم سگ خرید و فروش می کرد و هم دعواهاش از نوع . . . بودیه روز داشت میرفت سمت کوه سنگی برای دعوا و غذا خوردن . . . دید یه ماشین داره تعقیبش می کنه . .

آرم ماشین : " ستاد جنگهای نا منظم" راننده، شهید چمران شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت: " فکر کردی خیلی مردی ؟

 

 

رضا: بروبچه ها اینجور میگن !!
چمران: اگه مردی بیا بریم جبهه
به غیرتش بر خورد . . . راضی شد . . . بردش جبهه . . .
شهید چمران تو اتاق نشسته بود . . . یه دفعه دید که صدای دعوا میاد! با دست بند، رضارو آوردن تو اتاق
رضارو انداختنش رو زمین . . .
گفتن: " این کیه آوردید جبهه ؟! . . . "
رضا شروع کرد به فحش دادن . . . چه فحشای رکیکی . . . اما چمران مشغول نوشتن بود
دید که شهید چمران توجه نمیکنه . . . یه دفه داد زد : " کچل با توام . . . !! "
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد : " بله عزیزم ! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟ "
قضیه این بود: آقا رضا داشت میرفت بیرون، بره سیگار بگیره و برگرده، با دژبان دعواش شده بود . . .
شهید چمران : " آقا رضا چی میکشی؟!! . . . برید براش بخرید و بیارید . . . ! "
شهید چمران و آقا رضا . . . تنها تو سنگر . . .
آقا رضا: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کشیده ای، چیزی!!
چمران: چرا؟!
آقا رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده . . . تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه . . .
شهید چمران: اشتباه فکر می کنی . . . ! یکی اون بالاست، هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده . . . هی آبرو بهم میده . . . تو هم یکیو داشتی که هی بهش بدی میکردی بهت خوبی می کرده . . . ! گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده بگم بله عزیزم . . . یکم مثل اون شم . . . !
آقا رضا جا خورد . . . تلنگر خورد به شحصیت معنویش . . . رفت تو سنگر نشست . . . آدمی که مغرور بود و زیر باز کسی نمیرفت زار زار گریه می کرد . . . عجب! یکی بوده هرچی بدی کردم بهم خوبی کرده؟
اذان شد . . . آقا رضا اولین نماز عمرش بود . . . رفت وضو گرفت . . . سر نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند بود . . .
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد . . . صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد . . .
آقا رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد . . . فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش . . .

توبه واقعی و یه نماز واقعی

 

نظرات 1 + ارسال نظر
گمگشته سه‌شنبه 1 اردیبهشت 1394 ساعت 09:33 ب.ظ

سلام...بسیار زیبا بود...یکی هفتاد سال عبادتشو آخر به باد میده...یکیم با یه نماز مقرب میشه...کجای کاریم واقعا؟؟؟
مطالبتون خیلی خوبه...خسته نباشید...

ای کاش منم ادم می شدم دیگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد