شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

سلام

دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است :
السلام علیک یا بقیه الله ...


بگو به حرف



سلام! وارث تنهای بی نشانی ها خدای

بیت غزل های آسمانی ها نیامدی و

کهن سال هایمان مردند شکسته ،

پیر و مریضند نوجوانی ها چقدر تهمت ناجور

بارمان کردند چقدر طعنه که : « دیوانه ها ، روانی ها!»

کسی برای نجات شما نمی آید کسی نمی رسد از پشت

ندبه خوانی ها مسیح آمدنی ! سوشیانت! ای موعود! تو هر

که هستی از آن سوی مهربانی ها بگو به حرف بیایند

مردگان سکوت زبان شوند و بگویند بی زبانی ها

هنوز پنجره ها باز می شوند و هنوز تهی ست کوچه

از‌ آواز شادمانی ها و زرد می شود و دانه و

دانه می افتد کنار پنجره ها برگ شمعدانی ها...



سلام بر انان که...


سلام بر یاران شهر آسمانی
سلام بر آنانکه صادقانه ایستادند
مردانه جنگیدند
عاشقانه شهید شدند
و مظلومانه از خاطره دنیاطلبان رفتند
خوشا بحالشان و بدا به حالمان ...


سقوط


السلام علیک یا صاحب الزمان

میدانم که از چشمتان افتاده ام اقا

ولی اینرا هم میدانم که سلامم را بی جواب نمیگذارید

که جواب سلام واجب است

پس ای حضرت عشق هر روزصبح سلامتان میکنم

شاید خودتان دستم را بگیرید