شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

تلنگر،باران

 
تلنگر کوچکی است باران

وقتی فراموش میکنیم آسمان کجاست

علی چیت سازان

سال 1366. ش بود و ستون گردان کنار «ارتفاع قامیش» و زیر پای عراقیها قرار داشت.
باران بی‌امان می‌بارید و لباسها را خیس و سنگین کرده بود. گونیهایی هم که عراقیها
 مثل پله زیر کوه چیده بودند؛ به‌خاطر گل و لای، لیز شده بود و مایه مشکل و دردسر
رزمندگان شده بود. بچه‌ها سعی داشتند برای رهایی از باران، به داخل غار بزرگ زیر
 قله بروند؛ ولی با وجود سُر بودن گونیها، با مشکل مواجه شده بودند؛ اما یک گونی با
بقیه فرق داشت و لیز و سُر نبود. بسیجیها که پایشان را روی آن می‌گذاشتند، می‌پریدند
آن طرف آب و داخل غار می‌شدند. البته گونی هر از چندگاهی تکان می‌خورد. شاید آن شب
غیر از من و یکی دو نفر، هیچ بسیجی‌ای نفهمید که علی آقا پله شده بود برای بقیه. ما که
از این راز باخبر شدیم، اشکهامان با باران قاطی شده بود.   شهید علی چیت سازیان
منبع : راوی: محمود نوری، ر.ک: دلیل، ص 239

چه بارانی




چه بارانی ز اشک شوق می بارد دمِ درها

دمِ باب الجوادت وعده ی دیدار نوکرها

دعا میکنم که غرق باران شوی

دعا میکنم که غرق باران شوی 
چو بوی خوش یاس و ریحان شوی
چو یاران مهدی(عج) شمارش کنند
دعا میکنم جزء یاران شوی
اما شما...!
دعا کن منم غرق باران شوم
غبار کف پای یاران شوم
چو یاران مهدی(عج) شمارش کنند
نگاهی یه این قطره باران کنند.

داغدار بهترینهای عاشقی


a218_www_javsaz_ir


اینروزها دلم داغ دار است


داغدار گلهای عزیزی که پر کشیدند


داغدار بهترینهای عاشقی


داغدار مدافعین حرم حضرت زینب سلام الله


واین داغ چنان مرا در گیر خود کرده است که


حرفم شده است بغض وآهم شده بارانی ترین روزهایم

غم هجران

در غم هجرانت ای گل اشک بارانم چو شمع
سوگوار و قلب چاک و سینه سوزانم چو شمع
درس شعر اموختم از مکتب عشقت بیا
در فراق روی ماهت چشم گریانم چو شمع

اغاز

آغاز ابرها
در ساعت یک است به وقت نجف
کمی پس از دو
باران گرفت در کنار بقیع
درست ساعت سه طوفان شد
در کربلا
حالا به ساعت من
فقط کمی به لحظه موعود مانده است.

علیرضا قزوه

به کجاچنین شتابان

گون از نسیم پرسید
 دل من گرفته زین جا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
 همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم.
به کجا چنین شتابان؟
 به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا، سرایم
سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه‌ها، به باران
برسان سلام ما را

ارتفاعات قامیش



سال 1366. ش بود و ستون گردان کنار «ارتفاع قامیش» و زیر پای عراقیها قرار داشت.
باران بی‌امان می‌بارید و لباسها را خیس و سنگین کرده بود. گونیهایی هم که عراقیها
 مثل پله زیر کوه چیده بودند؛ به‌خاطر گل و لای، لیز شده بود و مایه مشکل و دردسر
رزمندگان شده بود. بچه‌ها سعی داشتند برای رهایی از باران، به داخل غار بزرگ زیر
 قله بروند؛ ولی با وجود سُر بودن گونیها، با مشکل مواجه شده بودند؛ اما یک گونی با
بقیه فرق داشت و لیز و سُر نبود. بسیجیها که پایشان را روی آن می‌گذاشتند، می‌پریدند
آن طرف آب و داخل غار می‌شدند. البته گونی هر از چندگاهی تکان می‌خورد. شاید آن شب
غیر از من و یکی دو نفر، هیچ بسیجی‌ای نفهمید که علی آقا پله شده بود برای بقیه. ما که
از این راز باخبر شدیم، اشکهامان با باران قاطی شده بود.   شهید علی چیت سازیان

منبع : راوی: محمود نوری، ر.ک: دلیل، ص 239

سلام



سلام ای ماه مهجور زمستانهای ابرآلود!

چرا دیگر نمی‌تابد سرودت از محاق رود
مگر روح اساطیر کهن باران بباراند
به روی سرزمین های اسیر حلقه‌های دود

باران


        

باران یعنی :

 نقطه چین ..........  تا خدا

شاهد مرگم



شــــاهــد مـــرگ غـــم‌ انـــگــیـز بــهـارم چــه کـنـم
ابــــر دلـــتـــنـــگــم اگـــر زار نــبــــارم چــه کـــنـم

نــیــســت از هــیـــچ طــرف راه بـــرون شــد ز شــبـم
زلــف افــشــان تــو گــردیــده حــصــارم چــه کــنــم

از ازل ایـــل و تـــبــــارم هــمـــه عــاشــق بــودنــد
ســخــت دلـــبــســتـه ایــن ایــل و تـبــارم چــه کــنـم

مــن کــز ایــن فــاصـــلـه غــارت شـده چــشـم تــوام
چــون بــه دیـــدار تـــو افــتــد ســر و کــارم چـــه کــنــم

یــک بـــه یـک بــا مـــژه‌هــایــت دل مــن مــشـغــول اســت
مـــیــلــه‌هــــای قـــفـــســـم را نـــشــمـــارم چـــه کــنـم

نزول رحمت


قرآن کریم به زیبای بیان میکند
 که اگر مردم پاک و پرهیزگار شوند،
 رحمت الهی بیشتر نازل میشود و
گاه بر اثر گناهان بارش کم میگردد.
قرآن میفرماید:

اگر مردم شهرها ایمان آورده و
به تقوا گراییده بودند، به یقین برکاتی
از آسمان و زمین برایشان میگشودیم؛

ولی تکذیب کردند. پس به کیفر
دستاوردشانه گریبانه آنان را گرفتیم.

♥♥♥(وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ
وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ
 السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَـکِن کَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم
بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ)
(سوره اعراف، آیه ۹۶)♥♥♥


♦♦اللهم عجل لولیک الفرج♦♦

باران



تا باران نباشد، رنگین کمانی نیست...
تا تلخی نباشد، شیرینی نیست...
تا غمی نباشد، لبخندی نیست...

تا مشکلات نباشند، آسایشی وجود نخواهد داشت...
پس همیشه به خاطر داشته باش:

هدف این نیست که هرگز اندوهگین نباشی
هرگز مشکلی نداشته باشی، هرگز تلخی را نچشیده باشی.

همین دشواری‌ها هستند که از ما
انسانی نیرومندتر و شایسته‌تر می‌سازند،
و لذت و شادی را برای ما معنا می‌کنند!

ای حضرت باران


باتوام آی حضرت باران
ظهر روز دهم کجا بودی؟
مادری در کنار گهواره
لب گشود و نگفت هیچ از شیر
تو نباریدی و به جات آن روز
از کمانها گرفت بارش تیر
تو که حال رباب را دیدی
تو به درد دلش دوا بودی
باتوام آی حضرت باران
ظهر روز دهم کجا بودی؟
وقتی آن روز رفت سمت فرات
در دلش غصه های دنیا بود
تو اگر در میانمان بودی
شاید الان عمویم اینجا بود
رحمت و عشق از تو می بارید
قبل ترها چه باوفا بودی
باتوام ای حضرت باران
ظهر روز دهم کجا بودی؟!


باران محرم



 بــــــــــه دل شـــــور محـــــرم داشت بـــــاران
هـــــزاران قطـــــــــــره ماتـــــــم داشت بـاران

السلام علیک یا ابا عبدالله (ع)

 خــــــــودم دیـــــدم، میـــــــان دستــــه آن شب

بــــه روی شانـــــــه پـــــــــرچم داشت بـــاران

باران رحمت


ﺧُــﺪﺍﯾــﺎ ...
ﻣﯿـــــﺪﺍﻧَﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺘـَــــﻢ ﺧﺴﺘـــﻪ ﺍﯼ
ﮐـــــﻤﯽ ﺻﺒـــﺮ ﮐُﻦ ﺧـــــﻮﺏ ﻣﯿﺸــــﻮﻡ ....
ﺑُﮕـــــﺬﺍﺭ ﺑــــﺎﺭﺍﻥ ﺑﺰﻧــَــــﺪ ...
ﺩﻟـــــﻢ ﺑﮕﯿـــــﺮَﺩ ...
ﻣﯿـــــﺮﻭﻡ ﺯﯾﺮ ﺁﺳﻤــــﺎﻧَﺖ ...
ﺩﺳﺘــــــﻬﺎﯾَﻢ ﺭﺍ ﻣﯽﺳﭙــــﺎﺭﻡ ﺑﻪ ﺩﺳﺘـَــﺖ ...
ﺳـــﺮﻡ ﺭﺍ ﻣﯿـــﮕﯿﺮﻡ ﺑﻪ ﺳﻤﺘـَﺖ ...
ﻗﻠـــــﺒَﻢ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﺍﺷﮑــــــﻬﺎﯾﻢ ﮐﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷَــﻮﺩ ...
ﻣﯿﺸــــﻮﻡ ﻫَﻤﺎﻧﯽ ﮐــــﻪ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺭﯼ ...
ﭘـــــﺎﮎ،ﺍﺳﺘــــﻮﺍﺭ،ﺍﻣﯿـــــــﺩﻭﺍﺭ ...
ﺑــُـــــﮕﺬﺍﺭ ﺑــــﺎﺭﺍﻥ ﺑــــــﺰَﻧــــﺪ
...


عکس ها و تصاویر متحرک پروانه های زیبا



یالطیف


یالطیف...

همین که حواست به تنهایی های من هست

همین که ردِ بوسه هایت را
در شبهای دلتنگی و بارانی

روی گونه های باران خورده ام

حس می کنم...

برای درمانِ همه شکستگی های دلم کافیست

چه طعمِ شفابخشی دارد
زمزمهِ نامِ عزیزت

وقتی به لهجه باران صدایت می زنم

عشق به سراغم می آید ودق الباب میکند

اری اینجاست که تازه می فهمم

عشق هایی   که انرا دوست داشتم

بازیچه بوده است ودستی درکارتا

تورا ازمن بگیرد

 


ان روزها

Роскошная орхидея

آن روز ها که بچه تر بودم ..

وقتی به "اللهم اغفر لی کل ذنب اذنبته"

دعایِ کـمیل می رسیدم...


باران بود که می بارید...

این روز ها که باید آدم تـــــر شده باشم،


باران که می بارد


حکایت عجیبی دارد این اشک
کافیست تا حروفش را به هم

بریزی تا برسی به کاش

راستش را بخواهی امروز هیچ

اتفاق خاصی رخ نداد

فقط امروز باران کوتاهی بارید

اما زار زار



باران نخواهد آمد ...


کـشـتـی نــسـاز ای نــوح، طوفان نخواهد آمد
بــــر شــــوره زار دلـهـا،
بـاران نـخـواهـد آمــد
شــایـد بـه شـعـر تـلخـم،
خــرده بــگـیـری امـا
جایی که سفره خالی ست،
ایمان نخواهد آمد
رفـــتــی کــلاس اول،
 ایــن جمــله را عوض کن
آن مــــــــــــــــرد تا نیاید،
باران نخواهد آمد ...
(اللهم عجل لولیک الفرج)

باران رحمت


°•. باران رحمت خدا همیشه می بارد....°•.
تقصیر ماست که کاسه هایمان
را بر عکس گرفته ایم!
3184c908.gif

شب سردی ست و هوا منتظر باران است


شب سردی ست و هوا منتظر باران است
وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است
شب بخیر ، ای نفست شرح پریشانی من
ماه پیشانی من ، دلبر بارانی من ✿

ان مرد در....


آن مرد در باران.............
چقدر دوست دارم باران را