شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

تواضع وادب


پدرش می گوید : در طول مدتی که در محله خودمان

زندگی می کردیم ، علی آقا برای همه شناخته شده بود؛

خصوصا به لحاظ ادب و تواضعی که نسبت به من و مادرش داشت .

از سرِ کار که به منزل می آمدم ، معمولا علی توی کوچه با

هم سن و سالهایش ، مشغول بازی بودند . تا چشمش به

من می افتاد ، بازی را رها می کرد ومی دوید به طرف من

. خیلی مودب سلام می داد و می رفت به طرف منزل تا

آمدن من را اطلاع بدهد. این کار علی ، معمولا هر روز با

آمدن من تکرار می شد ؛ فرقی هم نمی کرد کجای بازی باشد

. بچه های هم سن و سالش حسابی تحت تاثیر

این حرکت علی قرار گرفته بودند.  شهید علی شریفی

منبع : قربانگاه عشق ، ص 164

همسر

به قد و قواره اش نمی آمد در مورد ازدواج بگوید اما با صراحت

تمام موضوع را مطرح کرد! گفتم:زود است بگذار جنگ تمام شود خودمان

آستین بالا میزنیم. گفت:نه پیامبر فرموده ازدواج کنید تا ایمانتان

کامل شود من هم برای تکمیل ایمان باید ازدواج کنم باید!!!! همین ها را

گفت در سن نوزده سالگی زنش دادیم!!! گفتیم:حالا بگو دوست داری

همسرت چگونه باشد؟ گفت:عفیف باشد و باحجاب

  شهید حسین زارع کاریزی

منبع : قربانگاه عشق،ص108