شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

سلام بر مرد اسمانی


سلام ای اسمانی ،که زمینی بودنت هم

اسمانی بود امده بودی تا  برای انهایی

که عشق را در خاکی ترین کره ارض

پیدا می کردند بگویی که عشق فراتراز

اینجاست درجایی که لامکان ولازمان

بودنش برای انهایی که دل درگروحضرتش نهاده

بودندبه اثبات رسیده بود.

مرداسمانی

یک ساعتى، کسى حرف نزد. نزدیک صبح بود که تانک هایشان، از خاک ریز ما رد شدند.

ده پانزده تانک رفتند سمت گردان راوندى. دیدم اسیر مى گیرند. دیدم از روى بچه ها رد مى شوند.

مهمات نیروها تمام شده بود. بى سیم زدم عقب. حاج مهدى خودش آمده بود پشت سر ما.

گفت «به خدا من هم اینجام. همه اینجان. باید مقاومت کنین. از نیروى کمکى خبرى نیست.

باید حسین وار بجنگیم. یا مى میریم، یا دشمن و عقب مى زنیم.» 

شهید مهدی زین الدین

منبع : برگرفته از مجموعه کتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | احمد جبل عاملی