در ایـــن هـــرزه بــازار قلبـــ هـــا
و نـــگاه هـــا
دل مـــا را از آن خــودتــــ و چـــشم مـــا را
نـــگران خـــودتـــــ کـــن
خــــ♥ـــدایـــا دوستـــتــــ دارمــــ ♥
•ღ••ღ••ღ••ღ••ღ••ღ••ღ••ღ••ღ••ღ••ღ••ღ••ღ••ღ••ღ
از یه متخصص ارتوپد سوال شد چطوری خدا رو شناختی؟
گفت:کنار دریا،مرغابی را دیدم که پایش شکسته بود
اومدپایش راداخل گل های رس مالید بعد به پشت خوابید
پایش را سمت نور خورشید گرفت تا خشک شد
اینطوری پای خود را گچ گرفت
فهمیدم خدایی هست که به او آموزش داده
•ღ••ღ••ღ••ღ••ღ••ღ••ღ••ღ••ღ••ღ••ღ••ღ•
هر چقدر به بچه ها می گفت کم توقع باشید خودش چند برابر رعایت می کرد .
مادر می گوید : علی آبگوشت نمی خورد . یک بار که از مدرسه آمد توی حیاط بود.
دیگ آبگوشت را گذاشته بودم روی چراغ و داشتم لباس می شستم .
آمد و گفت : عزیز گشنمه ، ناهار چی داریم؟ گفتم : آبگشوت ، علی جان ؛
ببخشید کار داشتم وقت نکردم چیز دیگه ای درست کنم. بچه ام هیچی نگفت .
می دونستم آبگوشت دوست نداره. سرش رو انداخت پایین و رفت توی آشپزخانه.
دنبالش رفتم . دیدم کتری را پر کرد و گذاشت روی چراغ و چایی دم کردو
بعدشم چایی رو شیرین کرد ، با نون خورد و رفت خوابید.
شهید علی صیاد شیرازی
منبع : خدا می خواست زنده بمانی ، ص 160
**خـــــدا** رادرشکستن اراده هادیدم؛
نه شکستن آدم ها...
**خود را خط می زنم**
**تا هر چه هست خدا باشد**
حتی دلتنگی های آسمانی...
**همین که خدا هست، و می نگرد کافیست** ...
الیس الله بکــــاف عبده / 36 زمـــــر
رسولُ اللّه صلى الله علیه و آله و سلّم :
إنّ اللّهَ تعالى جمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ ،
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
✿✿خداوند متعال زیباست ،
زیبایى را دوست دارد ✿✿
کنز العمّال : 17166
منتخب میزان الحکمة : 108
زنـــدگــے همیشــــہ . . .
شـانــسِ دیگـــری بــہ مــا مـےدهـــد ،
کـہ اسمـــش . . . فـــرداســـتـــ . . . . .
نگـــرانـے هایتــان را بــہ خــدا بسپــاریــد ؛
و روزِ جــدید را با نــام و یــادِ او شــروع کنیـــد .
اگر غلام خانهزادی پس از سال ها بر سر سفره
صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود
و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش
است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند.
بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای
روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
تنها با اسلام و تمسک به
حبل اللّه پیروز می شویم
وباتمسک به غیرآن هرچه باشدشکست میخوریم؛
چون که دیگران درتمسک به مسائل غیرخدایی
از ما قوی تر و ما را یارای
رقابت با آنان نیست.
آیت الله شهید محمدمهدی ربانی املشی
کارگردان این دنیا خداست،
مهم نیست نقش ما در این مجموعه ثروتمند
است یا تنگدست ؛
سالم است یا بیمار ؛
مهم این است که محبوب ترین کارگردان عالم
نقشی به ما داده که باید به
بهترین شکل آن را ایفا نماییم ؛
نباید از سخت بودن نقش گله مند بود ؛
چراکه سخت بودن نقش نشانه اعتماد کارگردان
به شایستگی بازیگر است ،
امیدوارم در هر نقش هستی خوش بدرخشی ♥
شکی نیست که بندگی خداوند در مسیر تسلیم و بندگی، برابر است با
قبول کردن محدودیتهایی در دایره ی این مسیر تسلیم و بندگی ...
یعنی بندگی کردن خدا دارای خط قرمزهاییست که نباید از آنها رد شد و کنار زدن
این خط قرمزها دقیقا مانند قطاری می ماند که از مسیر ریلی خود که خط قرمز قطار است،
خارج شده باشد. پس اگر ما نیز از مسیر تسلیم و بندگی خداوند خارج شویم، شاید
در ظاهر احساس آزادی کنیم ولی در حقیقت، دیگر راه به جایی نخواهیم داشت ...
خـــــــــدایا من را در بهترین مسیر بندگیت قرار بده
و خدا در دل های شکسته جای دارد!
اِلَهی أَنْتَ الَّذِی أَشْرَقْتَ الْأَنْوَارَ فِی قُلُوبِ
أَوْلِیائِکَ حَتَّى عَرَفُوکَ وَ وَحَّدُوکَ وَ أَنْتَ الَّذِی
أَزَلْتَ الْأَغْیارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِکَ حَتَّى لَمْ یحِبُّوا
سِوَاکَ وَ لَمْ یلْجَئُوا إِلَى غَیرِکَ خداوندا!
تویی که در قلوب اولیاء و خاصانت با
انواری متجلی شدی تا به مقام معرفتت برسند
و ترا به یکتایی بشناسند. تو همانی که بیگانگان را
از دل محبین ات بیرون راندی تا غیر از تو کسی
را دوست نداشته باشند و جز به
درگاهت به جایی پناه نبرند..
حرفــــِ دِلــ..
خُدایا!
حرف { د ِ ل َ م } را بـه زبان ِ شهـید چَمران نوشته اَم...!
/ هرگاه { دِ لَ م } رفـت تا مَحبّت ِ کسی را به دل بگیرد... تو او را خَراب کردی
به هرکه به هر چه دل بسـتـم... تو { دِ لَ م } را شکستی
عشق ِ هرکسی را به دل گرفـتـم... تو قَرار از من گرفتی!
امّا
{من می فهمم }
تو چُنین کردی تا به غـیـر ِ تــــــو *مَـحبوبی* نگیرم.../
وقتی در تاریکی ها مرا خواندی که
اگر تو را برهانم با من می مانی؛
تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا
با دیگری در عشقت شریک کردی (انعام 63- 64).
این عادت دیرینه ات بوده است،
هرگاه که خوشحالت کردم از من روی
گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی
و هر وقت سختی به تو رسید
از من ناامید شده ای. (اسرا 83).
آیا من برنداشتم از دوشت باری که
می شکست پشتت را ؟ (سوره شرح 2-3).
غیر از من خدایی ست که برایت
خدایی کرده است؟ (اعراف 59).
پس کجا می روی؟ (تکویر 26)
آرامش نہ عاشق بودن است
نہ گرفتن دستے کہ محرمت نیست
نہ حرف هاے عاشقانہ و قربان صدقہ هاے چند ثانیہ ای...
آرامش حضور خداست وقتے در اوج نبودن ها
نابودت نمیکند...
وقتے ناگفتہ هایت را بے آنکہ بگویے میفهمد
وقتے نیاز نیست براے بودنش التماس کنے
غرورت را تا مرز نابودے پیش ببرے ،
وقتے مطمئن باشے با او
هرگز
تنها
نخواهے بود ...
آرامش یعنے همین ،تو بے هیچ قید و شرطے خدا را دارے ..