شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

ماندن

ای عزیزان بدانید ماندنمان در گرو رفتنمان است. شهید مهدی باکری

یوسف فاطمه



هرکس قدمی بهر خدا بر دارد

آینه ی سینه اش جلا بر دارد
من معتقدم یوسف زهرا آید
گر فاطمه دستی به دعا بر دارد

حاج اسماعیل دقایقی


یک روز صبح کنار سردار اسماعیل دقایقی نشسته و مشغول گفتگو بودیم که مدیر داخلی

پادگان آمد و گفت: مجاری آب و فاضلاب دستشویی ها بسته شده و باید کسی بازش کند.

سردار گفت: خوب، باشد. ترتیب کار را می‌دهم. صبح روز بعد دیدیم سرویس

آب و فاضلاب اصلاح شده است. در پی آن مدیر داخلی آمد و به سردار گفت:

گره کار گشوده شده و دیگر نیازی به آوردن کسی نداریم. ایشان گفت:

بارک الله! یکی از بچه‌ها گفت: خودم دیدم که نیمه‌های شب آقا اسماعیل

لباس بادگیر پوشید - که بدنش نجس نشود - و به نظافت و رفع گرفتگی

سرویس دستشویی پرداخت   شهید اسماعیل دقائقی

منبع : راوی: احسان مداوی، ر. ک: بدرقه ماه، ص 88.

ای درد


 
ای درداگرتونماینده خدایی که برای آزمایش
 من قدم برزمین گذاشته ای تورا می پرستم،
تو را در آغوش میکشم و هیچگاه شکوه نمیکنم ،
بگذار بند بندم از هم بگسلد،

هستی من در آتش بسوزد،
و خاکسترم به باد سپرده شود ،
باز هم صبر میکنم و خدای بزرگ را عاشقانه می پرستم .
...............

ای خدا،این آزمایشهای دردناکی که
فراراه من قرار داده ای،
این شکنجه های کشنده ای را که بر من روا
داشته ای همه را می پذیرم.
شهید دکتر مصطفی چمران

لشکرعلی ابن ابیطالب



روزهاى آخر سال 1379 ش (سال امام على ‏علیه ‏السلام) بود. در منطقه جنوب با عراقیها
 در خاک عراق، به‏طور مشترک در حال تفحص بودیم. هنگام صبح براى گروهى از شهدا،
 زیارت عاشورا خواندیم. خیلى لذت بردیم. در بین زیارت، به ذهنم خطور کرد که
روزهاى آخر سالِ امام على‏ علیه‏ السلام است. بى‏اختیار، روضه کوچه بنى هاشم‏ و
غربت على‏علیه ‏السلام بر زبانم جارى شد. بعد از اتمام مجلس، وقتى به تقویم نگاه کردم،
 متوجه شدم روز مباهله است؛ روز افتخار پنج تن آل عبا، و نیز روزى بود که
حضرت على‏ علیه ‏السلام به سائل، انگشتر داده بود. فوراً به بچه‏ها گفتم:
 «ما لشکر على بن ابى طالب‏ علیه ‏السلام هستیم و امروز شهید پیدا مى‏کنیم»؛
 
ادامه مطلب ...

شهید چمران



خدایاخسته شده ام،پیر شده ام،دل شکسته ام،ناامیدم
 و دیگر آرزویی ندارم.احساس می کنم که این دنیا
دیگر جای من نیست ، با همه وداع می کنم و می خواهم
 با خدای خود تنها باشم.
شهیدمصطفی چمران

غربت


ما همه مدیون شماهاهستیم
که عده ای توی این مملکت یاد گرفتن همیشه نشونه برن غریبیتون رو

عشق


ازفکرگناه پاک بودن عشق است
ازهجرتوسینه چاک بودن عشق است
آن لحظه که راه می روی آقاجان
زیرقدم تو خاک بودن عشق

صلی الله علیک یا ابا عبدالله

پدر را بزنم یا پسر؟؟؟؟؟
.
.
پسر را بزن، پسر را که زدی پدر هم می افتد.

شهید تورجی زاده

رای عملیات کربلای چهار به شلمچه رفتیم....
حدود بیست نفر از ارکان گردان بودیم....
اما عملیات لو رفت...
سریعا برگشتیم و همه پشت تویوتا نشستیم .
 محمد تورجی هم فرستادیم جلو ماشین نشست...
در راه مرتب گلوله های خمپاره به اطراف ما زمین میخورد...
بچه ها ترسیده بودند... هر لحظه ممکن بود
 یکی ازونها بخوره رو ماشین...
 
ادامه مطلب ...

شهید مهدی زین الدین


دو سه روز بود مى دیدم توى خودش است. پرسیدم «چته تو؟ چرا این قدر توُهَمى؟»

گفت «دلم گرفته. از خودم دل خورم. اصلاً حالم خوش نیست.» گفتم «همین جورى؟»

گفت «نه. با حسن باقرى بحثم شد. داغ کردم. چه مى دونم؟ شاید باهاش بلند حرف زدم.

نمى دونم. عصبانى بودم. حرف که تموم شد فقط بهم گفت مهدى من با فرمانده ه ام

این جورى حرف نمى زنم که تو با من حرف مى زنى. دیدم راست مى گه.

الآن دو سه روزه. کلافه ام، یادم نمیره.»   شهید مهدی زین الدین

منبع : برگرفته از مجموعه کتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | احمد جبل عاملی

السلام علیک یاصاحب الزمان عج



ناقابل است پیش کشم در برابرت

چشمم سرم دلم همه اقا فدایتان
با این همه که رنج کشیدی به خاطرم
کشتی مرا دوباره به اشک و دعایتان

وضوی ِ خون



خدایا توفیقمان ده که اگر با خون وضو نگرفتیم.
با یاد خون دادگان وضو بگیریم. 
شهیدعلی چیت سازان

خطاب به دشمنان

خطاب به دشمنان:
بترسید از نسلی که ؛
از کودکی با حسین آشناست
ال سعود بداند روزی همین حسینیان پس از اسرائیل شما را
 نیز به دریا خواهد ریخت منتظر انروز باشید
اللهم العن ال سعود

شهید حاجی امینی


عاشق تصویر حاجی امینی هستم
بی سیم چی لشکر 27 محمدرسول الله
 

محمودکاوه


تازه امده بود سقز یک روز شاید هم دو روز . باید حمله می کردیم به یک روستا

که نزدیک سقز بود . ضد انقلاب جمع شده بود آن جا. دو سه تا از بچه ها

فشنگ شان تمام شد. خواستیم عقب نشینی کنیم محمود گفت من یک قدم

هم عقب نمیآم . گفتم :اگر گلوله هات تموم شد چی کار می کنی؟گفت جنگ تن به تن.

ماندیم چه کار کنیم در همین حال محمود سر یکی از کومله ها را هدف گرفت و زد .

طرف با صورت آش و لاش از پشت تخته سنگ افتاد بیرون شروع کرد به غلت خوردن .

دست یکی دیگرشان را هم زد . بچه ها شیر شدند . دو سه تای شان را هم آنها زدند .

محمود کم کم شروع کرد جلو رفتن . کومله ها آنهایی شان که زنده مانده بودند

پا گذاشتند به فرار. فردای ان روز محمود شد

مسوءول گروه اسکورت ((دیواندره-سقز))   شهیدمحمود کاوه

منبع : منبع : سایت سبک بالان

توفیق بندگی



خدایا توفیق پاره کردن تمام بندهای عبودیت غیر خودت را به من عطا بفرما
 
شهیدجعفر مردانی

نامه تاثیر گذارفرزند یکی از کشته شدگان حادثه منا

انا لله وانا الیه راجعون
اکنون که مشیت الهی آن طور رقم خورد
 که پدرم را از زیارت خود به میثاق خود ببرد
 چاره ای جز صبر و آرزوی آمرزش برای
پدرمان و سایر از دست رفته ها نداریم.
 در سنت ما آنکس را که مصیبتی فرو می آید
 تسلی میدهند و با او هم دردی میکنند.
 هرچند تسلی ما زخم و زبان شد و
توهین و افترا. گله ای نیست از آنکس که
 پدرم را نشناخت و او را به جهالت متهم کرد.
 گله ای نیست از آنکه پدرم را
به بی توجهی به فقیران متهم کرد.
حتما آن شخص نمیدانسته که پدرم هرسال
 یک پنجم مالش را خمس و یک دهم کشتش را
 زکات می داده است و هر روزه ای از
او که قضا شد گرسنه ای را سیر کرد.
گله ای نیست از آنکس که صدقه های روزانه
 پدرم را ندید. گله نیست از بی انصافانی
 که نمیدانستند پدرم قربانی هر ساله عید
 قربان را به کودکان یتیم میدهد.
 همان بی انصافانی که هر سال به طعنه میگفتند
 بجای کشتن درخت بکار. گله ای نیست چون که
 بسیاری از یتیمان و فقیران کوفی که
علی را به بی توجهی متهم می کردند تنها
 بعد از مرگ او فهمیدند که آن ناشناسی
 
چت مذهبی
ادامه مطلب ...

غریبی اقا



من غصه ام گرفته برای غریبی ات

حالا شما بگو کمی از غصه هایتان
یک روز زیر پای شما خاک میشوم
من زاده میشوم که بمیرم برایتان

اللهم العن

اللهم العن ال سعود

یاایهاالعزیز



یا ایهاالعزیز دلم مبتلایتان

دارد دوباره این دل تنگم هوایتان
از حال ما اگر که بپرسی ملال نیست
جز دوری شما و فراق صدایتان

شهید بهشتی



کسانی را انتخاب کنید که تشنه قدرت نباشند.
 
شهید بهشتی

دلخوشی



تمام دلخوشیم یک نگاه کوچک اوست

ز چیست یار من از من کنار می گیرد
اگر که یار نخواهد به جلوه غم ببرد
دل زهیر چو شبهای تار می گیرد