یار من,یوسف,نیا
اینجا کسی یعقوب نیست
لحظه ای چشمانشان از دوریت مرطوب نیست
ای گل زیبای من ,
از غربتت اشکی نریز
نازنین ، اینجا خدا هم پیششان محبوب نیست
شبی ستاره چشمش ظهور
خواهد کرد
مرا زغربت این کوچه دور خواهد کرد
طلوع می کند از سمت آسمان
مردی
نگاه پنچره را غرق نور خواهد کرد
یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
یک پنجره که مثل حلقه ی چاهی
در انتهای خود به قلب زمین می رسد
و باز می شود به سوی وسعت
این مهربانی مکرر آبی رنگ
یک پنجره که دست های کوچک تنهایی را
از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریم
سرشار می کند
و می شود از آنجا
خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کرد
یک پنجره برای من کافیست