شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

انگیزه لبخند




نیستی و بر لبم انگیزه ی لبخند نیست
جز به دامان غمت دستم به جایی بند نیست
طالعم با غم گره خورده گره را باز کن
حتم دارم که دلت راضی به این پیوند نیست
روز مرگم هست روزی که بفهمم قلبتان
ذره ای از این من پر مدعا خرسند نیست
خوب می دانم وبال گردنت هستم ببخش
بهترین بابای دنیا حقش این فرزند نیست
من به حق عمه ات سوگند خوردم پس بیا
خوب می دانم که بالاتر از این سوگند نیست

عشق


ازفکرگناه پاک بودن عشق است
ازهجرتوسینه چاک بودن عشق است
آن لحظه که راه می روی آقاجان
زیرقدم تو خاک بودن عشق

غریبی اقا



من غصه ام گرفته برای غریبی ات

حالا شما بگو کمی از غصه هایتان
یک روز زیر پای شما خاک میشوم
من زاده میشوم که بمیرم برایتان

منتظر باشید




پس از یک عمر نشـستن به پای این یا آن

   کـنون ز عشق تو  بیمـار هســتم آقا جان
   قرار بسـتم و چندین هــزار سـال بــر آن  
 سـر قـرار خودم هـم نشـستم آقا جان

آقا جان..... عاشقی دردسری بود،


آقا جان..... عاشقی دردسری بود،

نمیدانستیم حاصلش خون جگری بود،

نمیدانستیم پر گرفتیم، ولی باز به دام افتادیم

شرط ،بی بال وپری بود نمیدانستیم

آسمان از تو خبر داشت،

ولی ما از تو سهممان بی خبری بود، نمیدانستیم

آب وجاروی در خانه مان شاهد بود

از تو بر ما گذری بود، نمیدانستیم

این همه چشم براهی ، نگرانم کرده...

عاشقی، درد سری بود ، نمیدانستیم

هیچکس تاب وتب چشم تو را درک نکرد

هیچکس اشک شب چشم تورا، درک نکرد

ما کجا درد کشیدیم به اندازه ی تو؟

روز وشب گریه ندیدیم، به اندازه ی تو

منتی بر سر ما هم بگذاری ، بد نیست

اندکی چشم براهم بگذاری، بد نیست

نگرانم که پس از مردن من برگردی... .

پای تابوت، سر بردن من، برگردی... .

نکند منتظر مردن مایی، آقا.... .

منتظرهات،..... بمیرند،... می آیی آقا؟

من شب جمعه قرار تو دلم میخواهد... .

صبح فرداش ، کنار تو ، دلم میخواهد.. .

عرض کردیم..... . نبودی،.... .

سحر طول کشید..... . رفته بودی که بیایی،

..... . چقدر طول کشید........ .

صابر خراسانی اللهم عجل لولیڪ الفرج

انتظار




آقا جان! دروادی انتظار زمان را بنگر که
چگونه از هجر تو همچون شمع ذره ذره آب می گردد.
 کی می آیی که قطره ها به دریا بپیوندند؟
خیبر گشای فاطمه(س) کی می آیی؟

اقا جان


آقا جان! حیف نیست ماه شب چهارده پشت

ابرهای تیره وپاره پاره پنهان بماند،

حیف نیست دیده را شوق وصا ل باشد

ولی فروغ دیده نباشد.

اقا جان


آقا جان..............

جهانم بی تـــــــــــو "الف" ندارد.......

جهانم بی تــــــــو جهنمی بیش نیست!!

..................مارا دریاب++


اقا اجازه

آقا اجازه ، دل زده ام از تمام شهر
بی تو دلم گرفته از این ازدحام شهر

آقا اجازه ، دست خودم نیست خسته ام
در درس عشق من صف آخر نشسته ام


در این کلاس ، عاطفه معنا نمی دهد
اینجا کسی به پای تو برپا نمی دهد


یعنی نمی شود که ببینم سحر رسید ؟
درس غریب غیبت کبری به سر رسید


آقا اجازه ، بغض گرفته گلویمان
آنقدر رد شدیم که رفت آبرویمان


استاد عشق ! صاحب عالم ! گل بهشت!
باید که مشق نام تو را تا ابد نوشت

یک روز میرسد که بگویند ز آسمان
آن مرد آمده است ، کجائید عاشقان ؟


آن مرد آمده است که باران عطا کند
تا این کویر غم زده را کربلا کند


آقا اجازه ، مادر پهلو شکسته ات
آیا شود که گوشه چشمی به ما کند ؟


بازی



ایـن جـمـلــه مـرحـوم حـاج عـبـدالله ضـابـط خـیـلی بـا دلـم بــازی کـرد. هـمـیـن ! آنـقـدر بـایـد بـدویــم تــا وقـتـی امــام زمــان ( عـلـیــه الـسـلــام ) آمـد ، سـرمــان را بـالـا بـگـیـریـم و بـگـویـیـم : « آقــــــا بـیـشـتـر از ایــن جــان نـداشـتـیـم »3184c908.gif