شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

محمودکاوه


تازه امده بود سقز یک روز شاید هم دو روز . باید حمله می کردیم به یک روستا

که نزدیک سقز بود . ضد انقلاب جمع شده بود آن جا. دو سه تا از بچه ها

فشنگ شان تمام شد. خواستیم عقب نشینی کنیم محمود گفت من یک قدم

هم عقب نمیآم . گفتم :اگر گلوله هات تموم شد چی کار می کنی؟گفت جنگ تن به تن.

ماندیم چه کار کنیم در همین حال محمود سر یکی از کومله ها را هدف گرفت و زد .

طرف با صورت آش و لاش از پشت تخته سنگ افتاد بیرون شروع کرد به غلت خوردن .

دست یکی دیگرشان را هم زد . بچه ها شیر شدند . دو سه تای شان را هم آنها زدند .

محمود کم کم شروع کرد جلو رفتن . کومله ها آنهایی شان که زنده مانده بودند

پا گذاشتند به فرار. فردای ان روز محمود شد

مسوءول گروه اسکورت ((دیواندره-سقز))   شهیدمحمود کاوه

منبع : منبع : سایت سبک بالان

نظرات 1 + ارسال نظر
رها شنبه 4 مهر 1394 ساعت 07:35 ب.ظ

اونا تو چه فکری من تو چه فکری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

وعشق داند که دراین دایره سرگردانیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد