برایم بهار بفرست
ز شهر کودکی ام یادگار بفرست
دلم گرفته ای پدر
روزگار با من نیست
دعای خیر و صدای دو تار بفرست
اگر چه زحمتتان می شود ولی این بار
برای کودک خود "قرار " بفرست
غم از ستاره تهی کرد آسمانم را
کمی ستاره دنباله دار بفرست
به اعتبار گذشته
دو خوشه یِ لبخند
در این زمانه بی اعتبار بفرست
تمام روز و شب من پر از زمستان است دلم گرفته
برایم بهار بفرست…
مادر واژه ای مقدس در قاموس
بشریت که با هیچ چیزی قابل قیاس نیست.
خوش بختـی یعنی قلـب پـدرت بتپد
پــــایــــان
و امر کرد پروردگارتو که بندگی مکنید
مگرخدا را ونسبت به پدرومادرنیکی و
مهربانی کنید(سوره اسراء-ایه۲۳)
وقتی احسان می خواست به جبهه برود، پدرش که سخت بیمار بود، به او گفت:
« پسرم! برای چه می خواهی به جبهه بروی؟ من جبهه تو هستم،
پیش من بمان تا وقتی که حالم خوب شود. آن وقت برو.» احسان گفت:
«پدر من که چیزی نیستم، تو خدا را داری.»
…با این حرف رضایت
پدر را جلب کرد و به جبهه رفت.
شهید احسان آطاهریان
منبع : سایت صبح
فرد وارد بازار قیامت مے شود،
فکر مے کند خبرے است.
تعجب مے کند؛ خدایا پس چه شد؟
نماز ها، عمره ها؟
مے گویند تو دل شکستے. ریا کردے.
زهر زبان ریختے.
جوان عزیز اگر مے خواهے به جایے برسے
از خانه خودتان شروع کن!
دل خواهرت را شکستے. برو درستش کن.
دل مادر و پدر را شکستے. از خانه شروع کنید.
جوانانے هستند که محاسن دارند،
انگشتر دارند، عطر تیروز هم مے زنند،
در بیرون هیئت
ولے در منزل بروے بپرسے،
هیچکس از او راضے نیست.
پس براے چه هیئت رفته بودے؟
چرا جلسه رفته بودے
دیر وقت آمده بودوبچه هاریخته بودند
دورپدر؛ازمدرسه وکارهای روزانه می گفتند.
خستگی امان چشمهایش را بریده بود.
آبی به صورت زد و برگشت. با لبخند به
بچه ها گفت: « باباجون حرفتان را بزنید،
گوش میدم. » بچه ها از حرفهای پدر که
سیراب شدند و خوابیدند، ... خوابش برد.
شهید محمد علی رجایی
منبع : کتاب « خدا که هست »
نوشته مجید تولایی
کسی که به پدر و مادرش احترام بگذارد ، یعنی طوری با آنها رفتار کند
که رضایت آنها را جلب نماید ، همیشه پیش خداوند عزیز بوده
و در زندگی خوشبخت خواهد بود. سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی