انقدر گناه در وجودم رسوخ کرده است که تیرهای سهمگینی که بسوی قلبم زده می شود
را با چشمانم می بینم .دیگر تلنگرهای وجدانم مرا به خود نمی آورد،نفس بلایی به سر
وجدانم آورده است که مرغکی درقفس را می ماند
هرچه نفس درزندان اسیر باشد ابلیس سیطره نفوذش را
در قلبم زیادتر می کند وتا جایی پیش می برد که دیگر دل را که جایگاه خداست یک
نفس خالی از عطر خدا می کند.خدایا مرا با نفس، این قداره بند ترین دشمن
وباابلیس این متمردِیاغی تنها نگذار.خدایا مرا دستم را بگیر که صبح از توبه کنندگانم
وظهر از توبه شکنندگان ،خدایا این حرف از وجودی بر می خیرد که بلای جانش شده گناهش –
خدایا مرا با این ابلیس تنها مگذار که مرا فریفته است زشتی گناه را برایم زیبا جلوه داده است
گاهی خستگی هم دیگر سودی ندارد
ومعجزه ای لازم است تا عشق دگر بار زمین گیر شود.
گرگها هم برای خود عاشقانه می نویسند
گرگها هم خودشان رادر پوستین عاشقان مخفی کرده اند
ومن تنها وتنها میدانم گاهی رفتن بهتر تا ماندن واب شدن
پس گاهی باید رفت تا ماند.
خدایا قبولم کن تا که انچه تو میخواهی باشم
خدایا توبه نصوحم ارزوست
خدایا عشق می خواهم ازآن عشق های دوطرفه ای که
نگرانی نداره
خب این مطلب رو نوشتم وتایید کردم اما میخوام روشنگری کنم چون سوال کردم در مورد حدیث
وفرمودن در کتب شیعه ما چنین حدیثی نداریم ما عشق به خدا نداریم
بلکه اشد حبا لله داریم .
الان تیتر چی بنویسم؟
-عشق یعنی تو دل شب آروم زمزمه کنی "الهی العفو"
-عشق یعنی چشماتو ببندی و به "امام زمانت" فکر کنی
-عشق یعنی شب که همه خوابن تو آروم سر سجاده "اشک" بریزی
-عشق یعنی اعتراف کنی "خدایا چقدر ازت دورم" منو بکش سمت خودت
-عشق یعنی بغضت رو با یاد رفیق "شهیدت" بشکونی
-عشق یعنی یاد "شهرضا" و کلی "حسرت"
-عشق یعنی یاد "کربلا" "قتلگاه" "سه ساله ی حسین"
-عشق یعنی یه خیابون به اسم "بین الحرمین"
-عشق یعنی یه "امام رضا" که دلت عجیب هوای مشهدشو کرده
-عشق یعنی یاد "غروب شلمچه"
-عشق یعنی "حسرت یه زیارت عاشقانه"
-عشق یعنی "مزار یه شهید گمنام"
-عشق یعنی "جزیره ی مجنون"
-عشق یعنی "سه راه شهادت"
-عشق یعنی "خدای مهربون"
-عشق یعنی "دل شکسته"
-عشق یعنی "آرزوی شهادت"
مفهوم عشق
عاشقی به در خانه یارش رفت و در زد. معشوق گفت : کیست؟ عاشق گفت: «من» هستم.
معشوق گفت: برو، هنوز زمان ورود خامان و ناپُختگان عشق به این خانه نرسیده است.
ادامه مطلب ...
نمی دانم تا کی قرار است دلتنگی سراغم راازخودم بگیرد
دلتنگی هنوز دست از سرم بر نمیدارد
یادم به انهایی می افتد که بودنشان هم برایم عشق بود
ای عزیز تر از جانم اروند را بخاطر تو دوست دارم ای عشق
**********************
گاهی تنها می شوم ونگاهی به پشت سر می اندازم
پشت سر همان گذشته ای است که زمانش برای من گذشته است
ولی هنوز برای من مانده است همه بد بودن هایم دران زمان
همین دیروز بود در وبی نوشته بود خدایا ازتو دلگیرم
ولی من امروز در وب شهدا میخواهم بنویسم
خدا از خودم دلگیرم
تو که عشقی
تو رحمتی
تو مهربانی هستی
تو الرحم الراحمینی
خدایا ببخش همه انچه که باعث شده از تو دور شوم
حالی خراب
دلی نگران
روحی ویران از گناه
وعشقی که دراین نزدیکی است
سهراب میگفت لای شب بوهاست
ومن که باشم که بگویمش که کجاست
وعشق در همین نزدیکی است
رگی که از کنار گردنم میگذرد
خدایااینروزهااستخوان خیالم هم دردمی کشد
ببخشی مگر چه می شود یاغفارالذنوب
این بنده ات گنه کرده وخجالتش نده امشب