فرد وارد بازار قیامت مے شود،
فکر مے کند خبرے است.
تعجب مے کند؛ خدایا پس چه شد؟
نماز ها، عمره ها؟
مے گویند تو دل شکستے. ریا کردے.
زهر زبان ریختے.
جوان عزیز اگر مے خواهے به جایے برسے
از خانه خودتان شروع کن!
دل خواهرت را شکستے. برو درستش کن.
دل مادر و پدر را شکستے. از خانه شروع کنید.
جوانانے هستند که محاسن دارند،
انگشتر دارند، عطر تیروز هم مے زنند،
در بیرون هیئت
ولے در منزل بروے بپرسے،
هیچکس از او راضے نیست.
پس براے چه هیئت رفته بودے؟
چرا جلسه رفته بودے
در روایتی از حضرت فاطمه زهرا(ع)
از پیامبر خدا(ص) آمده است : کسى که
انگشتر عقیق به دست کند، همیشه خیر می بیند.
(وسائل الشیعه, ج ۵ ص۸۸,
ابواب احکام الملابس,باب۵۲ حدیث۲ )
رفتیم توی کمپ اسرای عراقی. توی آن همه،
یک اسیر ناراحت و درهم،کز کرده بود یه گوشه.
علی آقا رفت سروقت او.دستی روی سر او کشید.
عراقی سفره دلش رو باز کرد که:
«یه انگشتری یادگاری از خانواده ام داشتم،
یه رزمنده ایرانی به زور اون رو از دستم در آورد!»
علی آقا،این رو که شنید انگشتر خودش رو درآورد
و کرد توی انگشت اسیر عراقی. یه تسبیح
هم بهش هدیه کرد و یه کمپوت گیلاس براش باز کرد.
اسیر عراقی زیر و رو شده بود.
شهید علی چیت سازیان
منبع : کتاب دلیل
یک آینه کوچک خریدیم،یک حلقه هزار تومانی و
یک انگشتر سه هزار تومانی به اصرار مادرشان،
و سراغ چیز دیگری نرفتیم و این شد خرید من!
اما ناصر هر کاری کردیم نیامد گفت:من
خریدی ندارم کت و شلوار که هیچ وقت نمی پوشم.
حلقه که دستم نمی کنم پس دیگر خریدی نداریم!!!
ولی ما دست بردار نبودیم،با برادرم رفتیم
برایش یک بلوز و شلوار و یک پلیور خریدم،
چیزهایی که میدانستم می پوشد!!!
شهید ناصر کاظمی
منبع : نیمه پنهان ماه7،ص37
-:¦:-- -- -:¦:----════════════════---:¦:- -- -:¦:-