هرچه بسوی اروند پیش می رفتیم مسیرجاده برایم
غمگینی خاصی را به دنبال داشت
راستی عباس اینجا پر کشیده بود
اویی که دلم برایش هر لحظه تنگ تر تنگ ترمی شود
راستی این چه رمزی است که بین من اوست
من خاکی ترین خاکی واوپرنده ترین پرنده عشق
ساعت رسیده رأس قرارِ دوازده
دردی نشسته گوشه کنار دوازده
خورشید رفته عشق بیارد برایمان
در پشت ابر مانده تبار دوازده
در لابه لای غربت خود غوطه میخورد
در سیل اشک، دار و ندار دوازده
ساعت هنوز عاشق وقت رسیدن است
افتاده باز دورِ مدار دوازده
دست زمان به صورت آن ماه قد نداد
بالا گرفته قامت یار دوازده
ساعت از انتظار سرش درد میکند
حتی زمین شده ست دچار دوازده
در ایستگاه عقربه ها ایستاده ایم
چشم انتظار سوتِ قطار دوازده!
مرضیه عاطفی سمنان
پرنده در صدای خوشش رنج و درد و ماتم نیست
پرنده اهل شکوه و اهل گلایه و غم نیست
و خوش بحال هوایش
و خوش بحال دلش
و خوش بحال پرنده
میخواهم♥پربازکنم ♥ در آسمان ♥شهادت پرواز کنم
ای عشقم ای پروردگارم دستم را بگیر و
ازمن بگیر انچه را که مرا به
◘زمین ◘دل بسته است
دلا پرواز عشق را دیده ام من
به صد معیار عشق سنجیده ام من
دمی که عشق پر می زد به دلها
به عین و قاف عشق خندیده ام من
خواستم بگویم حسین در زمین قاضریه منتظر مانده است
تا چنین روزی بیاید ومردان مردی از دیار پارسیان
برای ندای هل من ناصر بر زمین مانده او تلاش کنند
وحسین سر سلسله عشاق است واینجاست که تو در میابی
که هر که فانی در عشق شد خونبهایش حضرت عشق میشود
ثارالله به چه معناست وکسی درک نمی کند مگر انکه بر
این عشق که محوراصلیش فنای در حضرت حق است راه یابد
واین راه را شهدای ما پیمودندوحال انکه عشق فراسوی
این زمان واین مکان است وعشق لازمان ولامکان است
پس ای عشق دست ما را نیز بگیر واز این دنیایی
که مولای عشاق حضرت علی انرا سه طلاقه کردنجات
بخش خدایا دلم ازاین دنیا گرفته است که دنیا را
شیرینی است مهلک که عشاقش را با ان به خود میخواند
وعشق دنیایی را دوامی نیست وعشق حضرت حق لذتی دارد
به پهنای افلاک واین عشق دنیای را لذتی است به
اندازه دقایقی که چشم از روی هم بردارم پس ای عشق
که تو از ازل بخاطر او بوجود امدیم مرا نیز دریاب
«فَاِنّ مَعَ العُسرِ یُسرا»
♥•٠·˙
غنچه از خواب پرید،
و گلی تازه شکفت،
خار خندید و بدو گفت سلام،
و جوابی نشنید ...
خار رنجید ولی هیچ نگفت ...
ساعتی چند گذشت،
گل چه زیبا شده بود ...
دست بی رحمی نزدیک آمد ...گ
گل سراسیمه زِ وحشت افسرد،
لیک آن خار در آن دست خلید ...
و گل از مرگ رهید ...
صبح فردا که رسید،
خار با شبنمی از خواب پرید،
گل صمیمانه به او گفت سلام ...
گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود
اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود،
زندگی
عشق
اسارت
قهر و آشتی
همه بی معنا بود ..
کــربلا ... مــیـــزان عشق اســـت.هیچ
کس را تا به کـربلا نیازموده اند از دنیا
نخواهند برد !
شهید سید مرتضی آوینی
آرامش نہ عاشق بودن است
نہ گرفتن دستے کہ محرمت نیست
نہ حرف هاے عاشقانہ و قربان صدقہ هاے چند ثانیہ ای...
آرامش حضور خداست وقتے در اوج نبودن ها
نابودت نمیکند...
وقتے ناگفتہ هایت را بے آنکہ بگویے میفهمد
وقتے نیاز نیست براے بودنش التماس کنے
غرورت را تا مرز نابودے پیش ببرے ،
وقتے مطمئن باشے با او
هرگز
تنها
نخواهے بود ...
آرامش یعنے همین ،تو بے هیچ قید و شرطے خدا را دارے ..
مادرم موقع خواستگاری برای مصطفی شرط گذاشته بود که این
دختر صبح که از خواب بلند میشه باید لیوان شیرو قهوه جلوش بذاری
و ... خلاصه زندگی با این دختر برات سخته. اما خدا میدونه مصطفی
تا وقتی که شهید شد ، با اینکه خودش قهوه نمیخورد همیشه برای من
قهوه درست میکرد. میگفتم واسه چی این کارو میکنی؟ راضی به زحمتت نیستم .
میگفت: من به مادرت قول دادم که این کارو انجام بدم . همین عشق و
محبتهاش به زندگیمون رنگ خدایی داده بود.
شهید مصطفی چمران
منبع : افلاکیان جلد 4 ص 7
سپاس یی کران مهربان خدای خالق را که
شناخت معرفت خویش را به من آموخت،
سپس عشق به
راه خود را در دلم نشانید.
روحانی شهید مهدی آخوندبان
سعی کن حرص و طمع خانه خرابت نکند
غافل از واقعه روز حسابت نکند
♥•٠·˙♥•٠·˙♥•٠·˙♥•٠·˙♥•٠·˙
ای که دم می زنی از عشق حسین بن علی
آنچنان باش که ارباب جوابت نکند
♥•٠·˙♥•٠·˙♥•٠·˙♥•٠·˙♥•٠·˙
نــام تــو
بــر قـاب قلبـم حک شــده
خـــورده بـــر دیـــوار سینــه
بــا دوازده بسـت عشــق
♥سلام بر مهدی♥
♥•٠·˙♥•٠·˙♥•٠·˙♥•٠·˙♥•٠·˙
غیر از غم معشوق در عالم خبرﮮنیستــــ
جایـﮯ خبرﮮ نیستـــ ڪﮧ از غم خبرﮮ نیستــــ
ده ماه همـﮧ منتظر ماه تو هستنــد
در سالــــ بـﮧ جز ماه محرҐخبرﮮ نیستـــ...
ظرف ها را از مادر گرفت ، شست و گفت :
دستات دیگه حساسیت گرفته مادر.
مادر رفت سراغ غذا
که روی اجاق گاز بود. پسر ، دنبال مادر رفت ؛
مثل اینکه می خواست به مادر چیزی بگوید .
رفت کنار مادر و خیلی مودب گفت :
مادر چرا اسمم را گذاشتید فرزام؟!
چرا علی نه ؟!
حسین نه ؟! ... و ادامه داد که :
آخه آدم با شنیدن فرزام یاد هیچ
انسان خوبی نمی افته! من اصلا
صاحب نامم رو نمی شناسم
که بهش افتخار کنم!
از همان روز به بعد بود که همه
علی صدایش می زدند
شهید علی پورحبیب
منبع : آب زیر کاه ص 37
خدایا دلم که برایت تنگ می شود با آنکه می دانم
همه جا هستی اما به آسمان نگاه می کنم
چرا که آسمان سه نشانه از تو دارد :
بی انتهاست ، بی دریغ است
و چون یک دست مهربان
همیشه بالای سرماست !
خدایا عشق را بر خانه قلبم بتابان که هرروز
صبح بفهمم تویی که حی لایموتی
وبفهمم که توی اول واخر وظاهر وباطنی
خدایا تو را شکر می کنم که عشق حضرت مهدی ( عج )
را در دل من جای دادی و خدایا تو را شکر می کنم
که مرا به زیور ایمان آراستی.
شهید مهندس مصطفی ابراهیمی مجد