شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

گل نرگس

روزها از پس این روزها سریعتراز چشم بر هم زدنی در گذر هستند

وتنها چیزی که در این گذر زمان مشهود است تازیانه هایی است که

بر پیکیرهای این فرزندان حضرت ادم   به سختی می خورد وهر لحظه وهر آن ما را با خود به سوی پیری می برد

اما پیری مهم نیست انچه مهم است ، تنها عشقی است که منتظر آمدنش هستیم و

آمدن او حقیقتی است که بر تارک این دنیای هزار رنگ نقش بسته است

ستاره نقره ای


ستاره می شوم پیش چشم های نقره ایت
ای تغزل ناب انتظارم

امام مهربانم
بارها گفته ام وشرم به رویم دارم
تو کجایی گل نرگس نفس صادق صبح
دعا کن برایم تا من هم بیایم
به راهی که همه همه خودت باشی

مولا

ساعات عمر من، همگی در عدم گذشت

دست مرا بگیر، که آب از سرم گذشت

مانند مرده ای متحرک شدم، بیا 

بی تو تمام زندگیم در عدم گذشت


می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر

دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت


بعد از تو هیچ رنگ تغزّل ندیده ام

از خیر شعر گفتن، حتّی قلم گذشت


تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم

یک گوشه بغض کرده، که این جمعه هم گذشت


مولا شمار درد دلم بی نهایت است

تعداد درد من به خدا از رقم گذشت



گل نرگس


دل من تاب ندارد

نگهم خواب ندارد
قلمم گوشه ی دفتر غزل ناب ندارد
تو کجایی گل نرگس
زفراقت دل من تاب ندارد

ا♥قا
شرمنده ام که همش شرمنده ام

گل نرگس

هر جا که اثر از گل و از باغچه دیدم
دل گفت "بیا نرگس مجنون تو اینجاست


این سمت کویر است و کویر است و کویر است
آن سو همه دریاست و دریاست و دریاست

غروب انتظار


غروب و انتظار و پنجره شد مال من آقا
کمی تعجیل کن ، آشفته در این جمعه بازارم

جمعه ها

مرا از جمعه ها آغاز کن، از شنبه بیزارم
که از حس غریب و مبهم آدینه سرشارم
من از تعطیل چشمان شما- نه- بر نمیگردم
خدا هم خواسته ، پس من کیم تا دست بر دارم

گل نرگس

سر راهت در انتظارم
برده هجرت صبر و قرارم
جز ظهورت ای گل زهرا
به خدا حاجتی ندارم

گل نرگس بیا

 

یگانه مرهم یاس شکسته سینه بیا
غریب خسته دل و دلبر مدینه بیا

شوق



به شوق گرمی دستانت آمدم خورشید

بیا و بار بده ذره را به دربارت
به سایه سار بهشت خدا چه حاجتمان
بس است بر سرمان سایه سار دیوارت

غیبت


حضور غیبتت بزرگ، دل نماز را شکست

زمین قیام کرده است به شوق اقتدای تو
بیا تمام من بیا بیا که نذر کرده‌ام
که هر چه دارم از غزل بریزمش به پای تو

غروب جمعه




غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی
 غروب این همه غربت چرا نمی آیی؟!

زمین به دور سرم چرخ می زند پس کی
 تمام می شود این روزهای یلدایی .  ؟

گل نرگس بیا



گم کرده ام نشان حرم رهنما کجاست

جا مانده ام ز قافله ها آشنا کجاست
پهن است دامن من مسکین و این امید
تا عابر قدیمی این جاده ها کجاست

غرق نور

شبی ستاره چشمش ظهور خواهد کرد
مرا زغربت این کوچه دور خواهد کرد
طلوع می کند از سمت آسمان مردی
نگاه پنچره را غرق نور خواهد کرد

نشان راه

شب است وماه تویی تو،نشان راه تویی تو
ببین که دربه درم من،خداکندکه بیایی...

بهار



همیشه در سفری تو ، بهار وبرگ و بری تو

درخت بی ثمرم من ، خدا کند تو بیایی
غریب مانده ام اینجا ، غریب مثل پرستو
شکسته بال پر من ، خدا کند تو بیایی

سلام



سلام ای ماه مهجور زمستانهای ابرآلود!

چرا دیگر نمی‌تابد سرودت از محاق رود
مگر روح اساطیر کهن باران بباراند
به روی سرزمین های اسیر حلقه‌های دود

گل نرگس بیا


هر شب برای آمدنت گریه می کنند
سجاده و دو دیده شب زنده دار من
امید بسته ام که می آیی و میکشی
دستی بر این ، دل امیدوار من

اللهم عجل لولیک الفرج

چه باشم چه نباشم بهار در راه است
بهار همنفس ، ذوالفقار در راه است
نگاه منتظران ، عاشقانه می خواند
که آفتاب شب انتظار ، در راه است

مولای من

مولای من تومی آیی وقمریان صدای شادی
سر می دهند وکوه دوباره استواری را
می آموزد و دشت صبوری را ، و دلهای عشاق
 طراوت وسرسبزی را، دوباره
 دشتها پراز گل نرگس می شود

سلام اقای من




سلام آقای من

آقاجان تمام این سالها که درس خواندیم دبیر ریاضی به ما نگفت:                        که حد غربت تو
وقتی شیعیانت به گناه نزدیک میشوند بی نهایت است.دبیر شیمی نگفت: که اگر عشق و ایمان معرفت با هم ترکیب شوند شرایط ظهور تو نزدیک میشوددبیر زیست نگفت: که این صدای تپش قلب نیست ..صدای بیقراری دل برای مهدیست دبیر فیزیک نگفت: که جاذبه ی زمین اشک های غریبانه ی توست ..وجادبه به همان سمت است که تو هستی دبیر ادبیات از عشق مجنون به لیلی از غیرت فرهاد نسبت به شیرین گفت اما از عشق شیعه به مهدی از غیرتش به زهرا نگفت .دبیر تاریخ نگفت: که اماممان امسال سال چندم غیبتش است نگفت غربت اهل بیت علی از کی شروع شد و تا کی ادامه دارددبیر دینی فقط گفت که انتطار فرج از بهترین اعمال است اما نگفت که انتطار فرج یعنی گناه نکنیم یعنی گناه نکردن از بهترین اعمال است دبیر عربی به ما یاد داد که مهدی اسم خاصی است که تنوین پذیر است اما نگفت که مهدی خاص ترین اسم خاص است که تمام غربت و تنهایی را پذیراست
.

دل نوشته ای خانم حریم قدس

 

عاشقانه با امام عشق





کدام
عاشقانه  دارم که بگویم با حضرت عشق ..
ایا منی که هردوشنبه وجمعه
پرونده ام که خوانده میشود
و باعث گریه مولایم میشود
عاشقانه ای هم دارم.
انهایی که روزی عشق را در
زمین خاکی معنا کردند
 
عاشقانی بودند از تبار همین زمینیان وفاصله من با
انها از زمین است تا به اسمان، شهدا دستم را بگیرید
 که شاید
حضرت عشق هم مرا به خاطر شما اسمانیان ببخشد
 وراهم دهد در بین قافله ای که روزگاری است از ما
 فاصله گرفته است..یا حضرت عشق مرا نیز ببخش از
خدابخواه که به حرمت شما مرا ببخشدوازمن دیگر راضی شود

«باقیمانده حجت های الهی»


حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف:   أنا بَقِیّةُ اللّه ِ فی أرضِهِ و المُنْتقِمُ مِن أعدائِهِ ؛ میزان الحکمة، ح 1270
 من بقیّة اللّه (باقیمانده حجّت هاى خدا) در زمینم و از دشمنان او انتقام مى گیرم

مهدی جان


مهدی جان ! ای عزیز زهرا ! به ما و

کسانِمان سختی رسیده و سرمایه ی اندک آورده ایم ،

پس پیمانه ی ما را کامل گردان و به ما صدقه

و بخشش ده ، بیا بر ما نظری کن ، و

دستی بر سر ما کشیده کاملمان کن .

سرشک خجلت


 

گناهی از تمام کوه ها سنگین تر آوردم عزیز فاطمه! بر درگه عفوت سر آوردم
من آن حرم کز اول خویش را سد رهت کردم
تو را در این زمین بین هزاران لشکر آوردم
به جای دسته گل با دست خالی آمدم اما
‏دلی صد پاره تر از لاله های پرپر آوردم
نشد تا از فرات آب آورم از بهر اطفالت
ولی بر خنجر خشکیده ات چشم تر آوردم
غبارم کن، به بادم ده مرا، دور سرت گردان
‏فدایم کن که در میدان ایثارت سر آوردم
سرشک خجلت از چشمم چو باران بر زمین ریزد
زبان عذر خواهی بر علی اکبر آوردم
همین ساعت که بر من یک نظر از لطف افکندی
‏به خود بالدیم و مانند فطرس پر برآوردم
بده اذنم که خم گردم، ببوسم دست عباست
‏که روی عجز بر آن یادگار حیدر آوردم
چه غم گر جرم من ازکوه سنگین تر بود میثم
که سر بر آستان عترت پیغمبر آوردم

گل نرگس بیا


جان به لب آمده در ظلمت غم          کی به دادم رسی ای صـبـح امـیـد؟

آخر این عشق مرا خواهد کشت         عـاقـبـت داغ مـرا خـواهـی دیــد...

بوی یاس



زجاده‌های خطر بوی یاس می‌آید کسی از آنسوی مرز محال می‌آید

گل نرگس

فسرده ام و اینک غمی به دل دارم
غمم به سختی سنگ است ای گل نرگس!
تپید این دل من در هوای دیدارت
بیاکه نازتوبرای من همچوچنگ است ای گل نرگس