شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

دایی جان


دایی جون خسته ام از این دنیا
دم به دقیقه 
از نفسم زمین میخورم 
گاهی چنان زمین میخورم که تمام روحم درد می کشد
گاهی زمین خوردنم انقدرسخت است که بلند شدنم هم
سخت تر از زمین خوردن شده است
گاهی زمین خورد ه ام به ارامیِ تلنگری و
بلند نشدنی به سنگینی  تمام سنگینی دنیا
دایی جانم مگر میشود بین دونفری که این یه نفرش در
دنیاست ومرده متحرک شده وعشقی که انطرف است
وزنده است علاقه ای باشد که عکس او برای
همه شرمندگی های خاکی ترین زمینیش کافی باشد.
دایی جون شرمندتم


 

عباس


شهید چهار حرف دارد ..

عباس هم چهار حرف دارد

ومن عباس را فراموش کردم

واین خیلی حرف دارد

عباسم دلم برایت تنگ شده است

امشب  قلبم جایگاهت بود

بر فراز منبر عشق

در قلبم نشسته بودی

وگریه ها وهق هق هایم رو می دیدی

عباسم می شود مرا نیز ببری

خسته شدم از دنیا

با تمام جلال وجبروتش

خسته شدم از بس که

نفسم مرا به زمین زدو

حال

همه ان چیزی که میخواهم بگویم

بغض شده است واز چشمانم فرو می ریزد

عباسم فاصله گرفته ام از تو

ولی هیچگاه قلبم از بودنت

خالی نبوده است 

دعا کنید که من ناپدیدتر بشوم
که در حضور خدا رو سپید تر بشوم

بریده های من آن سوی عشق گم شده اند
خدا کند که از این هم شهید تر بشوم

که ذره های مرا باد با خودش ببرد
خدا که خواست ز دنیا بعیدتر بشوم

که زیر بارش سرب و اسید، تر بشوم
خودش به فکر من و تکه‌های من است