شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

ازدواج

رسول رحمت " صلی الله علیه و آله و سلم ":

درهای آسمان رحمت الهی در چهار مورد گشوده می شود:
هنگام آمدن باران
آنگاه که فرزند به صورت پدر و مادر خود نگاه کند
هنگام بازگشایی درب خانه خدا
و هنگام ازدواج ...

بحار الانوار, ج 100، ص 221

شهید بروجردی



هفده سالش که شد ازدواج کرد; با دختر خاله اش. عروسیش
خانه پدرزنش بود; توى برّ بیابان.
همه را که دعوت کرده بودند، شده بودند پنج شش نفر. خودش گفته بود
 «به کسى نگوئیم سنگین تره!» همسایه ها بو برده بودند محمد
از رژیم خوشش نمى آید. مى گفتند
 «پسر فلانى خراب کاره» عروسیش را دیده بودند. گفته بودند
 «ازدواجش هم مثل مسلمون ها نیست.»  شهید بروجردی

منبع : برگرفته از مجموعه کتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | عباس رمضانی

ازدواج شهدا


سرسفره ی عقد آروم تو گوشم گفت :
میدونی من فردا شهید میشم؟!
خندیدم گفتم ازکجامیدونی نکنه غیب گویی!؟
گفت:آره دیشب مادرم زهرارو توخواب دیدم ازدواجمون
هم بهم تبریک گفت, بعدم بهم وعده ی شهادت داد.
بغض کردم گفتم :پس من چی میخوای منو تنهابزاری بری!!
توکه میدونی فردا قراره شهید بشی چرا پای سفره ی
عقد نشستی چرامنوبه عقد خودت درمیاری؟؟؟
دستموفشاردادو لبخندی زدو گفت :
آخه شنیدم شهید میتونه بستگانشوشفاعت
کنه میخوام توی اون دنیا جزء شفاعت شده هام
 باشی میخوام مجلس عروسی واقعی رو اونجابرات بگیرم ...

چند سکه؟!

این که می‌بینید ما گفتیم 14 سکه

بیشتر را عقد نمی‌کنیم،

نه برای این است که چهارده سکه بیشتر اشکالی

در ازدواج ایجاد می‌کندخیر. چهارده هزار

سکه هم باشد، ازدواج اشکالی ندارد،

فرقی ندارد. این است که آن جنبه معنوی

ازدواج، غلبه پیدا کند برجنبه مادی.

مثل یک تجــارت و معامله نباشد.

داد و ستد مادی نباشد. اگـر تشریفات را کم کردید،

جنبه معنوی تقویت خواهد شد.[1]

شکلک های محدثه

 
ادامه مطلب ...

همسر

به قد و قواره اش نمی آمد در مورد ازدواج بگوید اما با صراحت

تمام موضوع را مطرح کرد! گفتم:زود است بگذار جنگ تمام شود خودمان

آستین بالا میزنیم. گفت:نه پیامبر فرموده ازدواج کنید تا ایمانتان

کامل شود من هم برای تکمیل ایمان باید ازدواج کنم باید!!!! همین ها را

گفت در سن نوزده سالگی زنش دادیم!!! گفتیم:حالا بگو دوست داری

همسرت چگونه باشد؟ گفت:عفیف باشد و باحجاب

  شهید حسین زارع کاریزی

منبع : قربانگاه عشق،ص108

ازدواج

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

کارمان برعکس شده بود بجای اینکه خانواده داماد برای پایین آوردن

مهریه چانه زنی کنند برای بالا آوردنش اصرار میکردند!!! از آنها

اصرار از دکتر انکار!! چون ایشان اصلا مصائل مالی را عامل اساسی نمی دانستند،

وقتی از حسن خلق و دیانت داماد اطمینان پیدا میکردند بقیه مسائل را

حل شده میدیدند از طرفی میگفتند:ما برای جامعه الگو هستیم،نباید مبنایی

بگذاریم که دیگران به سختی بیفتند. آخر سر هم مهریه ای در حد

متوسط آن روز تعیین شد.  شهید مفتح

منبع : مجله شاهد یاران،شماره14،ص67

رسم ورسوم

 زمان ما هم مثل همیشه رسم و رسوم ازدواج
زیاد بود و تجملات بیداد میکرد. ولی ما
از همان اول ساده شروع کردیم،خریدمان
یک بلور و دامن
برای من بود و یک کت وشلوار برای مرتضی.
چیز دیگری لازم نمی دانستیم! به حرف و حدیثها و
 رسم و رسوم هم کاری نداشتیم،خودمان برای
زندگیمان تصمیم می گرفتیم همین ها بود که زندگی
را زیباتر میکرد.  شهید سید مرتضی آوینی
منبع : بانوی ماه2،ص12

عروسی


از او پرسیدم کجا بودی؟
گفت : عروسی پسرم،
گفتم : پسرت ازدواج کرد؟
گفت:شهید شد. . .

قران کریم


مهریه ما یک جلد کلام الله مجید بود و یک سکه طلا.
 سکه را بعد عقد بخشیدم اما آن یک جلد قرآن را
 محمد بعد از ازدواج خرید و صفحه اولش اینطور نوشت:
امیدم به اینست که این کتاب اساس حرکت مشترک ما باشد
 و نه چیز دیگر،که همه چیز فنا پذیر است جز این کتاب.
حالا هر چند وقت یکبار که خستگی بر من غلبه میکند،
این نوشنه ها را میخوانم و آرام میگیرم.
  شهید محمد جهان آرا
منبع : بانوی ماه5،ص14