شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

شهید عبدالحسین برونسی


فقط یک آرزو دارم....!!!
▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀
گفت:
«توی دنیا بعد از شهادت فقط یک آرزو دارم:
 اونم اینکه تیر بخوره به گلوم».

تعجب کردیم.
بعد گفت:
«یک صحنه از عاشورا همیشه قلبمو آتیش می زنه؛
 بریده شدن گلوی حضرت علی اصغر»

والفجر یک بود که مجروح شد. یک تیرخورده بود به گلوش.
وقتی می بردنش عقب، داشت از گلوش خون می آمد.
می گفت:
آرزوی دیگه ای ندارم مگر شهادت.

زیارت امام حسین از راه دور

صلی الله علیک یا اباعبدالله

خواهرم دوست دار حسین

خــــواهـــرم
♥•٠·˙


مَشـــکــ حَـــرَم خُشــــکــ شـــد
تـــو چشمــــے را از اشــک خُــــشکــ نکـــن
دُرســــت اســــت
اگــــر بــا مـــوهـــاے مِـــش کـــرده و ســــاپــورتِ تنــگــ بــه هیئــــت بـــیایـــے
و یــا جیــــغِ آرایشـــت از صــــداے روضــــه خــــوان بلنـــدتـــر بـاشـــد. . .

بــــراے حُسَـــــین فـــرقـــے نـــدارد،
کـَــرَم او همـــه ے مـــا را نمــــک گـــیر مـــے کنـــد. . . .
امـــا بــه حُــــرمَــــتِ همــــین نـان و نــــمکــ
بـــراے تــــو فــرق داشــــته بـاشــــد. . . . .
فـــــرق داشــــته بــاشـــد. . . .
آنطــــور کـــه بــه همــــه جـــا مـــے روے بـــه هئیــــت نـــروی. . . .
تـــمام تـــلاش یــــزیـدیـان ایــن بــود تـــا واقــــعۀ عـــاشـــورا را. . . .
در تــــاریـــخ مـــحو کننـــد و مـــردم را نسبـــت بـه ایــن واقـــعۀ بــزرگ
کــــم تــــوجـــه کننـــد.
حــــالا تـــو کـــه دوستــــدارِ حُسَینــــی بــه کمـــک یــــزیــدیـان نــــرو. . . .

مواظب منافقین داخلی باشید

مواظب منافقین داخلی باشید و نگذارید آنها پا روی خون شهدای ما بگذارند

و ثمره خون شهدای ما را پایمال کنند و همانگونه که تا به حال

ثابت قدم بوده اید از این به بعد نیز پا در رکاب باشید.

شهید حاج یونس زنگی آبادی

جمعه ظهور

من شب جمعه قرار تو دلم میخواهد

صبح فرداش کنار تو دلم میخواهد
 رفته بودی که بیایی چقدر طول کشید
عرض کردیم که نبودی سحر طول کشید

سرداراحمدلو


سردار احمدلو گفت: با اخویمان ناصر که

شهید شد قرار گذاشتیم

هرکداممان شهید شدیم، موقعی که مادرمان سراغمان را می‌گیرد

بگوییم جایی که هست، بخور و بخواب است یعنی وقتی

تیر می‌خوری می‌افتی و می‌خوابی.

سلام بر شهیدی که خورد وخفت ورستگار شد

شهید اوینی


عقل بی اختیار. اما قلمرو آل کسا، ساحت امانتداری و

اختیار است و جبرائیل را آنجا بار نمی دهند که هیچ ،

بال می سوزانند . آنجا ساحت انی اعلم ما لاتعلمون است ،

آنجا ساحت علم لدنی است ،

رازداری خزاین غیب آسمان ها و زمین؛

آنجا سبحات فنای فی الله است و بقای بالله ، و مرد این میدان

کسی است که با اختیار ،از اختیار خویش درگذرد و طفل

اراده اش را در آستان ارادت قربان کند ... و چون

اینچنین کرد، در می یابد که غیر او را در عالم

اختیار و اراده ای نیست و هر چه هست اوست.

منبع: گزیده ی مقاله "فتح خون" فصل دهم:

تماشاگه راز // اثر ماندگار "سید مرتضی آوینی"

باب شهادت

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31154/B/13940727_0131154.jpg
خدایا بنده خالص تو نیستم خالصم گردان

ارتفاعات قامیش



سال 1366. ش بود و ستون گردان کنار «ارتفاع قامیش» و زیر پای عراقیها قرار داشت.
باران بی‌امان می‌بارید و لباسها را خیس و سنگین کرده بود. گونیهایی هم که عراقیها
 مثل پله زیر کوه چیده بودند؛ به‌خاطر گل و لای، لیز شده بود و مایه مشکل و دردسر
رزمندگان شده بود. بچه‌ها سعی داشتند برای رهایی از باران، به داخل غار بزرگ زیر
 قله بروند؛ ولی با وجود سُر بودن گونیها، با مشکل مواجه شده بودند؛ اما یک گونی با
بقیه فرق داشت و لیز و سُر نبود. بسیجیها که پایشان را روی آن می‌گذاشتند، می‌پریدند
آن طرف آب و داخل غار می‌شدند. البته گونی هر از چندگاهی تکان می‌خورد. شاید آن شب
غیر از من و یکی دو نفر، هیچ بسیجی‌ای نفهمید که علی آقا پله شده بود برای بقیه. ما که
از این راز باخبر شدیم، اشکهامان با باران قاطی شده بود.   شهید علی چیت سازیان

منبع : راوی: محمود نوری، ر.ک: دلیل، ص 239

دعای فرج


در وقت نماز، براى فرج امام زمان (عج)... دعا کنید.
شهیدعیسى نیک نظر

جمعه ظهور

دارد از جاده صدای جرسی می آید 
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
 چون قرار همه با حضرت آقا جمعه است
همه ی دلخوشی هفته ی ما با جمعه است

شهیدمهدی باکری


صبح زود از خواب بلند شدم تا استکانها و ظرفها را بشویم. تانکر آب نزدیک دستشویی های

صحرایی بود. مشغول شستن استکانها بودم که متوجه شدم در یکی از دستشویی ها

باز و یک نفر با سطل از آن خارج شد و به طرف تانکر آب آمد.

کنار تانکر که رسید، سلام کرد و حالم را پرسید. سطل را پرکرد و دوباره به

سوی دستشویی ها رفت. از پشت سر نگاهش کردم. مهارت خاصی داشت، آب را

می‌ریخت و بعد داخل دستشویی را با جارویی که داشت، می‌شست و سپس به دستشویی

 

ادامه مطلب ...

بدم



♥•٠·˙
  گُفْتَم: چِ بامزه،
پَس بایدْ بِه مَریضْ بِگیمْ اول سالِمْ شوً بَعد برو پیشِ دُکتُر!
امام حسیــــنمـــ...
واس خوب شدنم پیشـــ تو میامـ...
بَـــــدَم...
خــــوب کـــن..
دِلـــــِــ خرابمو..

دست نوشته حضرت ماه

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای یکشنبه‌شب به منزل سردار شهید حاج حسین همدانی رفتند

و در پایان دیدار، در ابتدای یک جلد کلام‌الله مجید و در کنار دستخط حجت‌الاسلام‌والمسلمین

سیدحسن نصرالله به یادگار این‌گونه نوشتند:

«رحمت و فضل الهی بر شما و بر سید عزیز نصرالله و بر شهید همدانی. سیدعلی خامنه‌ای، محرم ۱۴۳۷».
حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدحسن نصر‌الله دبیرکل حزب‌الله لبنان سه سال

پیش خطاب به فرزند شهید همدانی در ابتدای همین قرآن نوشته بود

: «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. الاخت العزیزة سارا همدانی مع دعائیِ لکِ بالتوفیق لکل خیر

و سعادة و عافیة فی الدین و الدنیا و الاخرة. نصرالله. صفر ۱۴۳۴ ه‌ق»

حاج عباس کریمی


حاج عباس کریمی رفتار و کردارش با پذیرفتن فرماندهی لشگر تغییر نکرد و او کسی نبود که این

القاب را افتخاری بداند به همین خاطر هیچ وقت نخواست عنوان کند که فرمانده لشگر است

زیرا بسیجیان را فرماندهان واقعی جنگ می‌دانست. بعد از عملیات خیبر، مشغله‌اش زیاد شد

و دیر به خانه می‌آمد. او چیزی نمی‌گفت. من هم نمی‌پرسیدم تا اینکه یک روز از طرف لشگر تلفن

مخصوصی را در خانه ما نصب کردند و گفتند: «این مخصوص فرماندهی است و عباس فرمانده

لشگر 27 محمد رسول الله (ص) است.» او با اینکه فرمانده لشگر بود حقوق کمی‌ می‌گرفت.

هنگام شهادت میزان حقوقش 2900 تومان بود. اموالی را که در اختیار داشت متعلق به خداوند

و تمامی‌ مردم می‌دانست و معتقد بود که او وظیفه نگهبانی از آنها را بر عهده دارد و اجازه

نمی‌داد بیت‌المال حتی یک سر سوزن جابجا شود. راوی:همسر شهید   عباس کریمی

منبع : خاطراتی از کتاب: دجله در انتظار عباس

حاج حسین خرازی




از تمام اقشار ملت، اعم از کسبه، اطبا، مهندسین، علما و سپاهیان به عنوان
یک فرد از اجتماع که حق بر گردنش هست تشکر مى‏کنم و عرض مى‏ کنم که هرکدام از
 شما ممکن است در کار خود کمبودهایى حس کنید و مشکلاتى براى شما باشد.
 اینجانب خواهشمند است که موقعیت اسلام و انقلاب و کشور را در نظر گرفته و
 صبر بیشترى کنید و توجه داشته باشید که در مشکلات است
 که انسان‏‌ها آزمایش مى ‏شوند.
شهید حسین خرازی

حق الناس


امام حسین به یارانش فرمود: هر کس از شما

حق الناسی به گردن دارد برود....

او به جهانیان فهماند که حتی
کشته شدن در کربلا هم
از بین برنده حق الناس نیست..
در عجبم از کسانی که
هزاران گناه میکنند و معتقدند
یک قطره اشک بر حسین
ضامن بهشت انهاست...

شهید دکتر چمران

دل نوشته



دلم ویرانه ای  است
حسین جانم

حسین جان گناهانم مرا از شما دور کرده است

حسین جان از خداوند برایم بخواه

که بخشش را نصیبم گرداند

حسین جان میدانم که خطا کرده ام

میدانم که بدم

وشماییدبهترین اسمانها وزمین

از خدا بخواه برایم

توبه ای در خور این بنده بدش

یا حسین هنوز هم مرا در رکابت راه میدهی

محرم و 8سال جبهه



درسال62 قبل ازعملیات(والفجر4 )در منطقه سرپل ذهاب.

برای عملیاتی که بنا بود در ارتفاعات(بمو)انجام شود .

درآن زمان شهیدزین الدین فرماندهی لشکررابر عهده داشت.

ما دسته عزاداری را در روز تاسوعا و عاشورا داشتیم.

در روز تاسوعا که یک دسته با عظمتی تشکیل شده و به

سمت پادگان ابوذر در سرپل ذهاب رفته و برای عزاداری

داخل پادگان ابوذر شدیم . عزاداری با شکوهی برگزار شد

وصیتنامه شهدا

 صحبتی با مسئولین، دولتیان و مجلسیان: شما را به خدا، بخون پاک شهدا و

به عظمت امام(ره)، مبادا از یاد مستضعفان و محرومان غافل شوید.

مبادا طرز زندگیتان غیر از وضعیت قبل از انقلاب شود! مبادا چون طاغوتیان شوید.

در اینصورت شهدا در قیامت جلوی شما را خواهند گرفت. شهید سید کاظم کاظمی

نگرانم


 
نگرانم که پس از مردن من برگردی
پای تابوت، سر بردن من برگردی
 نکند منتظر مردن مایی آقا ؟ 
منتظرهات بمیرند میایی آقا ؟

کاروان کربلا

  کاراون کربلائیان در سفر تاریخ به زمانی رسیده است

که ما در ان

سرود زیستن را سروده ایم عشق تو را می خواند ومنتظر توست

می مانی یا می آیی

اگر جا بمانی چندروزی بیشتر مهلتت نمی دهند این دنیا جای قرار نیست

شهید حاج نورعلی شوشتری


 دیروز از هر چه بود گذشتیم، امروز از هر چه بودیم گذشتیم. آنجا پشت خاکریز بودیم

و اینجا در پناه میز.

دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود.

جبهه بوی ایمان میداد

و اینجا ایمانمان بو میدهد. آنجا بر درب اتاقمان مینوشتیم یاحسین

فرماندهی ازان توست؛ الان مینویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید.

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم.

آزادمان کن تا اسیر نگردیم. شهید نور علی شوشتری

زندگی نیست

زندگی نیست ممات است، تو را کم دارد  
دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد
 خیر از جمعه ندیدیم به والعصر قسم
بی تو ما طعنه شنیدیم به والعصر قسم

شهید گمنام سلام

دنبال شهرتیم وپیِ "اسم ورسم" و"نام"

غافل از اینکه فاطمه گمنام می خرد

بخور وبخواب


جبهه هم بخور و بخواب بوده ...
.
.

خمپاره می‌خوردند و می‌خوابیدند برای همیشه!