بچه ها، تا معبر دسته ى اول را پیدا نکردند و
وارد جزیره نشدند، آرام نگرفتند.
عراقى ها،
نصف خاک ریز را باز کرده بودند و آب بسته بودند
توى نیروهاى ما. از
گردان، نیرو خواستیم که با
الوار و کیسه شن، جلو آب را بگیریم. وقتى که آمدن،
راه
افتادیم سمت خاک ریز. دیدیم زین الدین و یکى
دو نفر دیگر، الوارهاى به چه بلندى را
به پشت گرفته
بودند و توى آب به سمت ورودى خاک ریز مى رفتند.
گفتم «چرا شما؟ از
گردان نیرو آمده.» گفت «نمى خواست.
خودمون بندش مى اُوردیم.» شهید مهدی زین الدین
منبع : برگرفته از مجموعه کتب یادگاران
| انتشارات روایت فتح | احمد
جبل عاملی