شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

خستگی یه مرد و تو چشماش ببین


ﻣﺮﺩﯼ ﻭﻣﺮﺩﻭﻧﮕﯽ ﺑﻪ ﺳﯿﺒﯿﻞ ﻭﺯﻭﺭﻭﺑﺎﺯﻭﻭﻫﯿﮑﻞ ﮔﻨﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ!
به دوربازووشکم شیش تیکه وسرشونه
وپای گنده وگردن کلفت نیست!
خستگی یه مرد و تو چشماش ببین
نمونه ی یک پهلوون واقعی
ﭼﺠﻮﺭﯼ ﺑﺎ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻣﻘﺎیسه اش کنیم؟!!

ﺍﺳﮑﻠﻪ ﺍﻻﻣﯿﻪ
۱۱شهریور ۶۵
ﺷﻤﺎﻝ ﻏﺮﺑﯽ ﺧﻠﯿﺞ ﻓﺎﺭﺱ
ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﮐﺮﺑﻼﯼ۳
ﻏﻮﺍﺻﺎﻥ ﻓﺎﺗﺢ ﺍﺳﮑﻠﻪ ﺍﻻﻣﯿﻪ

کلی حرف


باز هم هوای بی هوایتان به سرم زد
غواصی در بحر بی انتهای یاد شما جرات می خواهد
نگاه های بازتان ودست های بسته تان
کلی تناقض ،کلی فریاد، کلی حرف
کلی حرف
.
.

تاریخ عاشقی


نصف تاریخ عاشقی "آب" است، قصه هایی عمیق و پر احساس 
قصه هایی پر از فداکاری ، قصه هایی عجیب اما خاص :
قصۀ آبِ چشمۀ زمزم، زیرِ پاکوبه‌های اسماعیل 
قصۀ نیل و حضرت موسی، قصۀ آن گذشتنِ حسّاس
قصۀ حفظِ حضرت یونس، توی بطن نهنگ، در دریا 
یا که نفرینِ نوحِ پیغمبر، بر سرِ مردمِ نمک نشناس
قصۀ ظهر روز عاشورا، بستنِ آب روی وارثِ آن ....
کربلا بود و یک حرم، تشنه ؛ کربلا بود و حضرتِ عباس
بین افسانه‌های آب و جنون، قصۀ تازه‌ای اضافه شده : ...
قصه بیست و هفت ساله‌ای از، صد و هفتاد و پنج تا غواص...
شادی روح شهدای غواص صلوات.

شهدای غواص

♥●•٠·˙
در پی تدفین دو تن از شهدای غواص در حوزه‌ی هنری
سازمان تبلیغات اسلامی، امام خامنه‌ای در پیامی ابراز
امیدواری کردند “هنر بزرگ” این شهدا، “مایه‌ برکت و
الهام” حوزه‌ هنری به عنوان “مرکز هنر انقلابی” باشد.

بسمه تعالی

 کار شایسته‌ئی است. امید است هنر بزرگ این مردان خدا
 و مجاهدان راه حق، مایه‌ی برکت و الهامِ
آن مرکز هنر انقلابی باشد.
والسلام علی عبادالله الصالحین
سیدعلی خامنه‌ای

شرح حال شهدای غواص



درتذکرةالاولیا آمده، شرح حال غواصان شهید در قرن
هفتم هجری از زبان عطار جاری شده!
خیلی عالی وجالب بود؛

"گفت مظلوم کیست؟
گفت: آنست که حرامیان با دستان بسته و دهانی پر از خاک ،
 زنده در گورش کنند و کاسبان و غاصبانی دیگر از گور بیرونش کشند
 و اززبانش سخن ها برانند بی انکه دانسته باشد یا خواسته باشد"

غواصها امدند

خطاب به رهبرم…
میدانم …
می دانم آقای من !
اینجا عمارها کمتر پیدا می شوند !
این بار “خواص” تو، “غواص” شده اند !
آنقدر غریب هستی که “خمینی” خط شکنانش را فرستاد…!

امروز بغض فرو خورده ام راه بر گلویم بست
وقتی فرشته های اهنین بال شهدا را بر بالشان سوار
وبه شهر می اوردندبا دیدن این صحنه بغضم
فروخورده های سالهای سال را بر موج اشک
به نظاره نشست

خطوط دلگیر

کاش خطوط دلگیر این روز ها بشکند!!!

کاش خط ادعاهایمان بشکند ...

کاش خط نمایش و ریا بشکند ...

کاش خط بی غیرتی و بی عفتی بشکند ...

آخر این بار خط شکنان می آیند ...!

این بار قرار است همه جای شهر گلستان شود...

این بار مهمانی است...مهمانی شهدا و چه مهمانی عجیبی!!!

این بار شهدا هم میهمانند و هم میزبان!!!

عطر حضورشان همه را مست کرده...!!!

اما من مطمئنم!!!

مطمئنم میهمانی با شکوهی خواهد شد!!!

ای شهیدان خدا!!!مطمئنم زاینده رود هم به احترامتان کلاه

از سر بر می دارد و مناره های مسجد سید به احترامتان

سر تعظیم فرود خواهند آورد!!!

مطمئنم دست بسته گره قلبمان را می گشایید... 

مطمئنم گره اشک هایمان را خواهید گسست!!!

مطمئنم میهمانی شهدا برپاست ...!!!

من مطمئنم علمدار جبهه ها در استقبال از دست بسته ها خواهد بود!!!

من مطمئنم محمد رضا تورجی زاده مداحی خواهد کرد!!!

من مطمئنم علمدار جبهه حاج حسین خرازی را میگویم سینه خواهد زد!!!

همان سینه زنی که حکایت عشق او به صاحب اسمش بود!!!

من مطمئنم حاج همت هم می آید...

جمع دلاوران جمع است...

من مطمئنم این مهمانی آسمانی است...!!!

کاش دعوت باشیم...

کاش غواصان با دریای رحمت بیایند...

کاش چشمه اشک زاینده رود هم بجوشد...

کاش ما تا آخر بایستیم...!!!

 

نسیم جان فزا می آید انگار...

بوی عطر شهدا می آید انگار...

قرعه میزبانی گمنامان به نام ما زدند!!!

بر موج دست ها غواصی می آید انگار...!!!

دعوت کنید!!!

ما دلمان لک زده برای مهمانی شهدا...

عاشق شهدا...

مادر خرده نگیر


ای  مادر خرده نگیر که این همه سال

نه خطی

نه خبری

دستشان بسته بوده

شهدای غواص



ومن به این معتقدم با دستان بسته امدند
 تاباردیگرگره ازدستان دنیاییمان باز کنند.
سیل گنه برد مرا ...بحربلا برد مرا..
وای که من غرق دراین بحر خروشنده شدم

تااخر ایستاده ایم


آخرین مانور غواصان شهید در

دریای مردم؛نگویید اب خوردن نداریم

با دستان بسته هم تسلیم نمیشوند

غواصها دیدند داریم غرق میشویم

امدند....مذاکره کنندگان بشنوند


تشییع شهدای غواص

چه دیدنی است جشن فارغ التحصیلی 175 دانشمند ایران

در دانشگاه تهران؛ وقتی پایان نامه های حیات را

دست جاودانگی امضاء می کند! من که می گویم این سه شنبه،

هر که نذر جمکران دارد، به تشییع 175 گلدسته هم بیاید.

شاید خدا بخواهد و مولای اش را ببیند کنار زمزم

اشک مادرانی که صدباره ی "ایاک نعبد"

دلشان را صدپاره کرد تا 175

"ایاک نستعین" از راه برسند.

خدا کند دل ما را هم بخرند یوسف هایی که

آنقدر در دل آب ماندند تا گره کلاف سردرگم

دل ما را باز کنند! امروز رمضان هم به پیشواز

آمد در تشییع شهیدانی که روزه هایشان را

با اشک مردم "افطار"

و راز بودنشان را بعد سال ها "افشاء" کردند.

سه شنبه، تابوت ها قایق بودند و شانه ها دریا.

 

 

175 غواص

آمدند بی رنج روزگار با قلب هایی

 از جنس دریا و چشمانی به رنگ ملاقات خدا.

آمدند مثل کوه هایی که از دل دریا سربرآورند

 و از موج تا اوج، سوغات سربلندی آوردند.

 

آمدند با فریادهایی که در دل دریا ماند

 و فرزندان طوفانی که از آنها بجا ماند.

 

امامشان "سردار تشنه ی روز دهم"

بود و خودشان در قتلگاه آب، جان دادند.

شهدای غواص

جای ماهی کجاست؟ در دریا
پس چرا زیر خاک‌ها بودند؟
ماهی و خاک! قصه تلخی است
کاش در آب‌ها رها بودند

دست بسته به شهر آوردند
صد و هفتاد و پنج ماهی را
ماهی و دست بسته زیر خاک!
من نمی فهمم این سیاهی را

این سیاهی که یک نفر با خاک
بکشد ساکنان دریا را
ماهی و دست بسته زیر خاک
حل کند یک نفر معما را!

بیست و نه سال منتظر بودیم
پیرمان کرد داغ ماهی‌ها
خانه روشن شد از رسیدنشان
تا که طی شد فراق ماهی‌ها

غواص


ﺧﺒﺮ 270 ﺷﻬﯿﺪﯼ ﮐﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺭﺍ
ﺷﻨﯿﺪﯾﺪ؟ 175 ﻏﻮﺍﺹ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﺴﺘﻪ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ. ﯾﻌﻨﯽ
ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ. ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺷﺎﻥ ﺣﺘﯽ ﺟﺎﯼ ﺟﺮﺍﺣﺖ ﻧﯿﺰ
ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ. ﯾﻌﻨﯽ بعثیها!!! ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﮔﻮﺭﺷﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩاند.
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﮐﻪ ﺧﺎﮎ ﺭﻭﯼ ﭼﺸﻤﻬﺎ ﻭ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺭﯾﺨﺘﻨﺪ، ﺑﻪ
ﭼﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪﯼ، ﺍﯼ ﺑﺮﺍﺩﺭ؟!!!
ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭﺕ؟ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﻼﯼﻭﻃﻦ؟ ﺑﻪ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﯼ ﻣﺎ؟ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ
 ﺭﺍﻫﺘﺎﻥ ﺭﺍﺍﺩﺍﻣﻪ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪﺩﺍﺩ؟ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ...
ﻓﻘﻂ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﻧﺸﺪ ﺑﺮﺍﺩﺭ. ﻧﺸﺪ. ﺧﺠﻞ ﻣﺎﻧﺪﯾﻢ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺎﻥ
ﻣﺎﺩﺭﺕ ﮐﻪ ﺧﺸﮏ ﺷﺪﻧﺪ ﺑﺮ ﺁﺳﺘﺎﻥ ﺩر.
زمستان 65؛ کربلای چهار؛ گردان یاسین؛
نوجوانان غواص؛ 120 غواصی که رفتند و فقط 4
نفر برگشتند و حالا پیکر مطهرشان در یک گور
دسته‌جمعی در عراق تفحص شد و برگشت!