شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

گاهی دلتنگ می شوی از کرده وناکرده ات

 گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...

گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...
گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...
گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که...
گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...!
که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...
گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...
گاهی دلگیری...شاید از خودت...شاید
گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...
گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که...
گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...!
که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...
گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...
گاهی دلگیری...شاید از خودت...شاید

دلتنگی

دل است دیــگر...
نــمـیـتـوان
دلـتـنـگی را
از او گـرفتــــ ...

دلتنگی



گاهی دلتنگی میاد سراغت اونم از جنس زمینیش اونم
 از جنسی که هر روز بهش دست بگریبونی
اونم از جنسی که حس قویی رو در پس پرده خلوتش داره
حالا به روایت ساده ترش اینه که جنس این دلتنگی ،
 دلتنگی فراتر از زمان ومکان نیست در
 همین زمان ماست ودر همین مکانی است
 که قرار گرفته ایم گاهی خودت رو میزنی به یه راهی
به چیزی سرگرم میکنی تا ندونی دلتنگی کجا
کمین کرده ولی دلتنگی خودش میاد از پشت یه
دیوار بیرون میگه سک سک پیدات کردم و
روز از نو روزی از نو
گاهی دلت برای یه ادم زمینی تنگ میشه ومیدونی
اونم دلش مثل تو تنگ شده ولی هیچکدمتون حرفی نمیزنید
وجالب اینه سرچشمه تمام این دلتنگیها
یه سرش میرسه به خوبیهاوبدیها جایی درش نداره.
گاهی می نویسی  ومی نویسی ولی ارومت نمیکنه
 حتی نوشته هات حتی وحتی وحتی مگر
این دلتنگی باعث بشه بری ببینی
اونی که دلتنگشی رو همین
اینقدر بالا وپایین داشت؟
 خب بنویس دلتنگی
وتمام


پناه

فَبِعِزَّتِکَ أَسْتَجِبْ لِی دُعائِی . . .

خدایا
به عزتت پناه آورده ام؛
دستِ دلــم را بگیر...

شعرهایی برای نسرودن

یا صاحب الزمان " عجل الله تعالی فرجه الشریف ":
تو نیستی و واژه ها در آغوش دلتنگی ام، شعر می شوند
شعرهایی برای نسرودن، برای گریستن ...

منتظران , montazeran
اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

 سلام آقای خوبم....
دلم که از روزگاروطعنه هایش می گیرد ...
دلتنگی هایم را جمع می کنم یکجا،
بغض هایم را زیرِ لبخندِ تلخم پنهان می کنم،
اما غروبِ جمعه که می شود،
دلم فریاد می زند:
بس است! دیگر طاقت ندارم.
همین می شود که
اشک هایم بی وقفه شروع به باریدن می کند،
می گویم:
جدایی بس است ...
دوست دارم ببینمت ...
دلم می خواهد بیایی...
اما باز از بندِ گناهانم رها نمی شوم که نمی شوم.
آمدم بگویم، به دعاهایتان محتاجم ...
می خواهم بشوم همانی که می خواهی آقا قبولم میکنی؟



دلتنگی

نمی دانم تا کی قرار است دلتنگی سراغم راازخودم بگیرد

دلتنگی هنوز دست از سرم بر نمیدارد

یادم به انهایی می افتد که بودنشان هم برایم عشق بود

ای عزیز تر از جانم اروند را بخاطر تو دوست دارم ای عشق

**********************

گاهی تنها می شوم ونگاهی به پشت سر می اندازم

پشت سر همان گذشته ای است که زمانش برای من گذشته است

ولی هنوز برای من مانده است همه بد بودن هایم دران زمان

مدافعان حرم

وقتی دل دختر بهانه پدر می گیرد!

♡❤
♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤
✔️ همین حالا که ما از آمدن بهار شادیم و آرام
و با جانفشانی های مردان مجاهد سرزمینمان در امنیت به سر می بریم،
تمام اروپا هنوز در شوک انفجارهای بروکسل به خود می لرزد.
شادی روح شهدای مدافع حرم وسلامتی خانواده هاشون صلوات!
اللهمصلعلیمحمدوالمحمدوعجلفرجهم

دلتنگی


کاش در دیوار دلم
به سمت حرمت پنجره ای بود ..
کاش فاصله ام تا حرمت برای رفع دلتنگی ؛
اندازه ی یک پنجره بود
دلتنگم .. همین

دلتنگی

نتیجه تصویری برای شهید امرالله معروف وند

از مادر شهید خواستند تا دلتنگیش را بگوید

گفت:اگر یکساعت بچه تان دیر بیاید چه حالی دارید ؟

من سی سال است حالم این گونه است

دلتنگی


اینروزها دلم برای خودم تنگ می شود

نمیدانم چه بر سرم امده است ولی

دلتنگی عجیبی مرا در خود می فشرد

مرادراین خاکی ترین کره ارض،انقدرمی فشرد که

استخوانهای خیالم نیز درد گرفته است

بازاین دل هوایی شده


کلیه طرحها را میتوانید
با ذکر یک صلوت باز نشر دهید
التماس دعا

دلتنگی

دلم ...
انار می خواهد
همان که دلش تنگ میشود
آرام می ترکد
و تو
تازه میفهمی

درونش چه اشکهایی
خون شده
راستی بدجور دلتنگتان شده ام

مادرشهید

مادراست دیگر .دلش تنگ فرزند است
مادراست دیگر با دستهای خودش بدرقه اش کرد تا
در مسیر دنیایی عشق برود تا خبری از عشق بیاورد
انکه دارد خبری بی خبر از خویش بود....
"مادر" است دیگر...

گاهی دلش
"خیلی" برای فرزندش تنگ می شود!
اینجا معنای"خیلی"،خیلی باجاهای دیگرفرق دارد.!
این "خیلی"در لغت نامه ی دهخدا ثبت نشده...!
این خیلی را فقط زینب (س)می تواند معنایش کند...

تقدیم به محضر همه مادران دلسوخته شهدا

دلتنگی


 دلت که تنگ بشود اختیار چشمانت هم از کف میدهی...

فارغ از هر زمان و مکانی...

فقط یک تلنگر کوچک کافیست که اسمان چشمانت بی وقفه ببارد...

این کلمات بهانه است برای وصف حال دل خسته ...

چندیست دل تنگم و بی قرار...و در پی کمی قرار...

 خدایا به منیز بده........

بزم سکوت و حزن نیستانم آرزوست ......

 اروند و هور و فکه و بستانم آرزوست
قلبم گرفت در تن این شهر پرگناه ......
حال و هوای جمع شهیدانم آرزوست

دلم تنگ است

دلم برای تو تنگ است ای سرا پاخوب
دلم برای تو تنگ است مثل تنگ غروب
چه لحظه های غریبی که بی تو میگذرند
چه روزگارعجیبی است بی تو ای محبوب

ایام دلگیری



در این ایام دلگیر و موازی
جهان بی تو چه دلتنگ است ، برگرد
دقیقا مثل عصر جاهلیت
خدا هم تکه ای سنگ است ، برگرد..

دلتنگی من


دلتنگ توامروز شدم تافردا

فرداشدوبازهم توگفتی فردا

 

امروز دلم مانده ویک دنیا حرف

یک هیچ به نفع دل تو تا فردا....

 

الهم عجل لولیک الفرج

ومن کم آورده ام


تمام دلم را برای تو می نویسم 

غریبه که نیستی میدانی چقدر بی تاب رویت هستم 

میدانی که عاشقانه های زیادی به پایت ریخته ام

دلتنگ نگاه زیبایت خسته ی این شهر وهم آلودم 

دستم را بگیر  

یک کویر یک میدان یک جبهه یک سینه, درد وحرف دارم برایت 

اما تمام دلتنگی هایم رابگذارفقط درنقطه چینها خلاصه کنم 

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

ومن کم اورده ام در مقابل عظمت نگاهت ای شهید 

ای زنده ای جاوید همیشه 

برایم دعا کن 

شفاعتم کن......

نامه دلتنگی فرزند شهید اصغری خواه به پدرش




همرزم شهید اصغری‌خواه می‌گوید:
 «برای اولین بار بود که پسرش برایش نامه نوشته بود.
 با افتخار نامه را خواند و به ماها که مجرد بودیم،
 گفت: «شماها چه می‌دونید متأهل بودن یعنی چی؟
ببینید پسرم برام چی نوشته؟!»
او چندین بار نامه را خواند و گریه کرد.»

                                      

                                 



قصه ماندن

قصه ماندن وبودن را نمیدانم
گاهی حال دلم به حد مرگ خراب می شود

انقدر خراب که ماندن میسر نیست

گاهی  یادم می اید گناهانم

مرا مچاله کرده است

به خود نگاه میکنم شرمنده

میشوم از بندگی

وبه تو نگاه میکنم امیدوار

حال دل خراب مرا تو آباد میکنی.


     

پرنده دل


حال پرنده دلم اینروزها  خیلی بد شده است.
انروزترها گاهی احساس می کردم پرنده ای
را می ماند که آماده پرواز است ولی
چه بگویم که دیگر هوس پریدن را از
سر بدر کرده است وزمین گیر شده است


هوس پرواز ،برای مرغی که آماده پریدن است
 شوقی دارد به پهنه آسمان لایتناهی
نمی دانم حتی نوشتن هم برایم سخت شده است
که من فاصله گرفته ام از ان روزهایی که
 شهداراهش را برایم ترسیم کرده بودند.


جمکران


 

گاه کہ دلتنگ تر از همیشہ مےشوم

 

گوشہ اے مےنشینم

 

سر بہ روے پاهایم مےگذارم

 

مےشمارم حسرت ها را

 و

 محاکمہ مےکنم وجدان و نَفس خویش را ...

 

کہ کدام کار خوبـ م را بهانہ اے

براے رفتن بہ جمکران قرار دهم

 

اما

 

چیزے نیافتم ...

 

 قدم از قدم نتوانستم بردارم براے آمدن

 

ببخش 「「 امـام خـوبـے ها 」」

 


 

دلتنگی

دیگر دلتنگی هایمان مخصوص شب های جمعه نیست. روزبه روز و

لحظه به لحظه دلتنگ آمدنت هستیم. آقاجان تنها امید ادامه زندگیمان

تپش های قلب شماست. گویی بی قراری دلهای ما از شوق دیدار شماست.

آقا بگو که آمدنت نزدیک است!

مولای خوبیها

مولای خوبی ها بیا تا نترسم
از اینکه این همه دلتنگی شاید مقدمه ای
 باشد برای فراموش کردن تو 
خودت میدانی که بی نگاه مهربان تو
 فقط مردابی هستم در انتطار جاری شدن 
گویی تمام بعداز ظهر های پنجشنبه
این سو وان سو بی هدف می روم شاید
بتوانم تا فردا تاب بیاورم 
فردایی که تو باشی 
دنیایی که لذت دلتنگی تو دران
نباشد پراز حسرت است 
مولایم مرا پاس بدار تا بی تو نباشم 
بی تمام دلواپسی ها برای آمدنت

❣ الّلهُــــ♥ــمَّ عَجِّــــ♥ــلْ لِوَلِیِّکَـ♥ـــــ الْفَــــ♥ـــــرَجْ ❣


گفتم: دلم گرفته و ابرهای اندوهش سیل آسا می بارد.

آیا نمی خواهی با آمدنت پایان خوشی بر دلتنگیم باشی.


گفتی بگو:❣ الّلهُــــ♥ــمَّ عَجِّــــ♥ــلْ لِوَلِیِّکَـ♥ـــــ الْفَــــ♥ـــــرَجْ ❣

گل نرگس

دلم برای توامشب تنگ است ای گل نرگس!
ببین زمانه چه ننگ است ای گل نرگس!


غمی به گوشه قلبم کمین همی کرده است

زمانه با من بر سر جنگ است ای گل نرگس!