شهید حمزه خسروی، فرمانده عملیات یکی از گروهان های لشکر المهدی(عج) بود.
روزی پس از ادای نماز صبح، رو به یکی از برادران روحانی می کند و می پرسد:
«آقا! اگر کسی خواب امام علی علیه السلام را ببیند، چه تعبیری دارد؟»
روحانی در پاسخ می گوید: «باید دید چه خوابی دیده و ماجرا چگونه بوده است.»
شهید خسروی دیگر چیزی نمی گوید؛ اما دو ساعت بعد، در یکی از محورهای عملیاتی،
در حالی که فرق سرش شکافته شده بود، به دیدار حضرتش شتافت و رستگار شد.
شهید حمزه خسروی
منبع : برگرفته از کتاب دو رکعت عشق/ علیرضا قزوه
آیت اللہ بهجت:
کسے کہ دائم الذکر باشد،
هموارہ خود را در
محضر خدا مے بیند و پیوستہ
با خدا سخن مےگوید.
ما در دریاے زندگی،
در معرض غرق شدن هستیم؛
دستگیرے ولیّ خدا
لازم است تا سالم بہ مقصد برسیم.
باید بہ ولیّ عصر (عج) استغاثہ کنیم
کہ مسیر راروشن سازد,و ما
را تا مقصد،همراہ خود ببرد...
آیت اللہ بهجت «ره»
اینجا جبهه . . .
اینجا جایی بود که پول-شهرت-مقام...
رنگ می باخت...
جایی که با یک (لا اله الا الله)...
به عرش می رسیدی...
اینجا جایی که یه قدم با خدا فاصله داشتی...
اینجا جبهه...
معراج گاه مردان خدا..
از جبهه برگشته بود برای مرخصی. دیر وقت بود که
رسید خانه.زمستان بود و هوا هم سرد.کلید در حیاط را
داشت ولی در ورودی هال از پشت قفل بود. رفته بود
توی زیرزمین و همان جا روی خاک ، توی سرما و بدون پتو
خوابیده بود. نمی خواست کسی را بیدار کند.
شهید مسعود دارابی
منبع : فهمیده های کلاس -
روایت هایی کوتاه از زندگی دانش آموزان شهید
وحدت خود را حفظ نموده و از تفرقه
در بین خودتان جلوگیری کنید و با وحدتتان
ابرقدرتها و منافقین را از پای درآورید.
شهید صفرعلی طاهری
عراق منطقه را زیر آتش گرفته بود.
چند خمپاره سوت کشان به سمت ما هجوم آوردند.
حاج آقا را مجبور کردیم بیاید داخل سنگر.
سنگر کوچک بود و در مواقع عادی، دو نفر هم حاضر
نمیشدند داخل آن بشوند؛ ولی آن شب چهار
پنج نفر به آن پناه بردیم.
حاج آقا میثمی می گفت: " میدانی چرا
ما در جای به این کوچکی جامان شد؟
" گفتم :نه! گفت:"بخاطر ترس!
اگر انسان از خدا هم بترسد، دنیا برای
او کوچک می شود."
شهید حجت الاسلام عبدالله میثمی
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم
در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را باد، گفته باشد سر گلدستة سرو
من نمازم را، پی "تکبیره الاحرام" علف می خوانم
پی "قد قامت" موج
کعبه ام بر لب آب
کعبه ام زیر اقاقی هاست
کعبه ام مثل نسیم، می رود باغ به باغ، می رود شهر به شهر
"حجرالاسود" من روشنی باغچه است
دیکتاتور عراق گفته بود
من با مردی در کویت روبرو نبودم
و مردی در مقابل خود نمی دیدم ولی در
جنگ با ایران با مردان واقعی می جنگیدم.
سلام بر شهیدان -مردان مرد - سلام بر خونین
شهر سلام برشهیدانش سلام بر رزم افرینان عشق
شادی ارواح شهدا صلوات
یک شب در جبهه صحنه بسیار روحانى دیدم .
نیمه هاى شب بود که براى رفتم به
دستشویى از خواب بیدار شدم .
شنیدم که صداى ناله اى مى آید.
فکر کردم مجروحى باشد. دنبال صدا رفتم و
دیدم نوجوانى ضعیف الجثه که حدود سیزده چهارده سال
بیشتر نداشت ، صورتش را روى خاک گذاشته بود
و با سوز دل صدا مى زد الهى العفو و همزمان
گاهى در حال زمزمه زیارت عاشورا هم بود.
آن شب چیزى به او نگفتم . ولى فردا که
او را دیدم از او پرسیدم : چند ساله هستى ؟
گفت چهارده ساله از او پرسیدم :
دیشب چه زیارتى مى خواندى ؟
او با همان حالت تقریبا بچه گانه اش
گفت که شب ها نماز شب مى خوانم ،
سرانجام این نوجوان با صفا در
عملیات محرم به شهادت رسید.
منبع : نماز عشق - راوی:مصطفی صابریان
در مسئله دفاع بحث توان مطرح نیست اگر
دشمن یک میلیون برابر ما توان داشته باشد
و ما یک باشیم وظیفه داریم در مقابل او بایستیم.
شهید حجت الاسلام عبدالله میثمی
دو ماه از شروع جنگ تحمیلی گذشته بود.
یک شب بچه ها خبر آوردند یک بسیجی اصفهانی
در ارتفاعات «کانی سخت» تکه تکه شده است.
بچه ها تکه های بدن او را درون کیسه ای ریختند
و آوردند. آنچه موجب شگفتی ما شد،
وصیتنامه ی این شهید بود که نوشته بود:
«خدایا اگر مرا لایق یافتی،
چون مولایم اباعبدالله (ع) بابدن پاره پاره
از این دنیا ببر.»