در زمان بارداری خواب دیدم ناگهان پسرم از من فاصله گرفت
و هر کاری می کردم نمی توانستم نجاتش بدهم.
همیشه ترس از دست دادنش در جانم بود . . .
شب شهادتش خواب دیدم که یک عده که لباس گروهک کومله
را بر تن داشتند پسرم را به ضرب گلوله به شهادت رساندند.
دیگر برایم یقین شده بود که به شهادت میرسد و فردای
آن روز خبر شهادتش را برایم آوردند.
*** شهید غلامعلی ابراهیمی ***v
چنان آرام آرام گرفته ای که گویا در خوابی
اما احیاعند ربـــــ
خوابشان هم بیداری استـــــــــــ
وماییم اموات متنفس
خواب زدگان غفلت وگویی در مماتی ابدی....
شهید حمزه خسروی، فرمانده عملیات یکی از گروهان های لشکر المهدی(عج) بود.
روزی پس از ادای نماز صبح، رو به یکی از برادران روحانی می کند و می پرسد:
«آقا! اگر کسی خواب امام علی علیه السلام را ببیند، چه تعبیری دارد؟»
روحانی در پاسخ می گوید: «باید دید چه خوابی دیده و ماجرا چگونه بوده است.»
شهید خسروی دیگر چیزی نمی گوید؛ اما دو ساعت بعد، در یکی از محورهای عملیاتی،
در حالی که فرق سرش شکافته شده بود، به دیدار حضرتش شتافت و رستگار شد.
شهید حمزه خسروی
منبع : برگرفته از کتاب دو رکعت عشق/ علیرضا قزوه
سردار احمدلو گفت: با اخویمان ناصر که
شهید شد قرار گذاشتیم
هرکداممان شهید شدیم، موقعی که مادرمان سراغمان را میگیرد
بگوییم جایی که هست، بخور و بخواب است یعنی وقتی
تیر میخوری میافتی و میخوابی.
سلام بر شهیدی که خورد وخفت ورستگار شد
حجت الاسلام و المسلمین پناهیان می فرماید:
در دیدار ی که رهبر معظّم انقلاب از منزل آیت الله بهجت
داشتند ایشان خواب خود را
برای رهبر انقلاب نقل کردند[وفرمودند]:
"خواب دیدم در مجلسی حضرت امام زمان و
علمای برجسته حضور داشتند که شما وارد شدید،
حضرت بقیة الله برخواستند و شما
را به کنار خود دعوت کردند.
نشریه ماه تمام ، شماره چهارم، ص 25 .
تا دو سه ی نصفه شب هی وضو میگرفت و میآمد سراغ نقشهها
و به دقت وارسیشان میکرد. یکوقت میدیدی همانجا روی نقشهها
افتاده و خوابش برده. خودش میگفت «من کیلومتری میخوابم.»
واقعاً همینطور بود. فقط وقتی راحت میخوابید که توی جاده با ماشین میرفتیم.
عملیات خیبر، وقتی کار ضروری داشتند، رو دست نگهش میداشتند.
تا رهاش میکردند،بیهوش میشد. اینقدر بیخوابی کشیده بود.
شهید ابراهیم همت
یک روز در حالی که با یکی از بچه ها شوخی می کردم،
پایم اتفاقی به نادر که خواب بود،خورد.
نادر با ناراحتی بیدار شد،اما همین که
خواست چیزی بگوید، گفت:«لا حول و لا قوه الا بالله»
و دوباره خوابید. فهمیدم که چقدر زود
خشم خود را فرو برد.
شهید نادر علی میرواری
منبع : سایت صبح
♥•٠·˙♥•٠·˙♥•٠·˙♥•٠·˙♥•٠·˙♥•٠·˙
دیشب در خواب دیدم که بازگشته ای
و پَر داشتی , پرهای سبزِ روشن
و هم دفترِ سیاهی از مشق های خط خورده داشتی .
در خواب
باران گرفت .
ابرها تنها برای تو آسمانِ
شب را تطهیر کرده اند.
در خواب ...
دیگر نمی توانم گفت .
من لبریز از گفتنم , نه نوشتن .
باید که اینجا روبروی من بنشینی و گوش کنی .
... به زمان بیندیش و شبیخون ظالمانه ی زمان !
آه ... ای گمشده ای من
روزی دوری تو مرا می کُشد ...
┘◄ نادر ابراهیمی
ای پرنده به کجا؟ قدر دگر صبر بکن
آسمان پای پرت پیر شود بعد برو
باش با دست خودت آینه را پاک بکن
نکند آینه دل گیر شود بعد برو
یک نفر حسرت لبخند تو را می بارد
خنده کن عشق نمک گیر شود بعد برو
خواب دیدی شبی از راه سوارت آمد
باش تا خواب تو تعبیر شود... بعد برو...
در تعبدات کوه کندن از ما نخواسته اند،
سخت ترینشان نماز شب خواندن است که در حقیقت
تغییر وقت خواب است نه بی خوابی.
بلکه نیم ساعت زودتر بخواب تا نیم ساعت زودتر بیدار شوی.
آیا می ترسی اگر بیدار شوی ، دیگر خوابت نبرد؟
اگر خواب بمانی در خواب هم ممکن است بمیری......
ایت الله بهجت رحمه الله علیه