یک شب در جبهه صحنه بسیار روحانى دیدم .
نیمه هاى شب بود که براى رفتم به
دستشویى از خواب بیدار شدم .
شنیدم که صداى ناله اى مى آید.
فکر کردم مجروحى باشد. دنبال صدا رفتم و
دیدم نوجوانى ضعیف الجثه که حدود سیزده چهارده سال
بیشتر نداشت ، صورتش را روى خاک گذاشته بود
و با سوز دل صدا مى زد الهى العفو و همزمان
گاهى در حال زمزمه زیارت عاشورا هم بود.
آن شب چیزى به او نگفتم . ولى فردا که
او را دیدم از او پرسیدم : چند ساله هستى ؟
گفت چهارده ساله از او پرسیدم :
دیشب چه زیارتى مى خواندى ؟
او با همان حالت تقریبا بچه گانه اش
گفت که شب ها نماز شب مى خوانم ،
سرانجام این نوجوان با صفا در
عملیات محرم به شهادت رسید.
منبع : نماز عشق - راوی:مصطفی صابریان