شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

رگبار انتظار



بر جوهر اصالت او شک کنم که زد

نقش حرامخانه انکار انتظار
دارد نماز عشق وضویی زجنس دل
رعد ولایت است و بارش رگبار انتظار

عملیات کربلای5


عملیات کربلاى پنج بود. در یک کانال پناه گرفته بودیم و فاصله ما

با عراقى ها کم تر از 200 متر بود. شهید حمید باقرى بالاى کانال ایستاده بود.

صدایش زدیم حمید بیا داخل کانال . این جا امن تر است .

ممکن است هدف قرار بگیرى . او در جواب گفت : هر چه خدا بخواهد همان مى شود

بعد از چند دقیقه او آمد پایین و در پشت کانال مشغول نماز شد. در همین حین خمپاره ای

کنارش خورد و به شهادت رسید. ما خواستیم خود را به بالاى سر او برسانیم که خمپاره

دیگرى درست روى پیکر مطهرش خورد و همچون گلى او را پرپر کرد. بعد از مدتى

به صحبت او فکر کردم که مى گفت هر چه خدا بخواهد همان مى شود. وقتى در

معرض دید و تیر بود هیچ اتفاقى نیفتاد، ولى هنگامى که از دید و تیر خارج شد، در

هنگام نماز به شهادت رسید و باز هم ثابت شد، هر چه خدا بخواهد همان مى شود.

  شهید حمید باقری

منبع : منبع : نماز عشق - راوی : سید محمد میر محمد على

نماز اول وقت

✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿

ایام عملیات قدس 3 بود که در اورژانس فاطمه زهرا (سلام الله علیها )

برادرى را آوردند که هر دو دست او قطع شده بود. وقتى او را براى

اتاق عمل آماده مى کردند، ایشان را بر روى برانکارد گذاشتند تا به اتاق عمل ببرند.

مسؤ ول تعاون

آمد تا از این رزمنده سؤ الاتى بپرسد. ولى چشمانش را بسته بود و جواب نمى داد

و راحت خوابیده بود. همگى فکر کردیم شاید شهید شده باشد. به دنبال آن بودیم

که مقدمات کار را جهت تست ضربان قلب و احتمالا انتقال وى به سردخانه آماده کنیم .

ناگهان دیدیم که چشمانش را باز کرد و با یک متانت خاص گفت : برادر! ببخشید که

جواب شما را ندادم ، چون فکر مى کردم اگر به اتاق عمل بروم شاید وقت زیادى

طول بکشد و نمازم قضا مى شود. آن موقع که شما سؤ ال کردید مشغول خواندن نماز بودم . 

منبع : نماز عشق - راوی:عبدالله رضایى فرد

سردارشهیدمهدی زین الدین



چندروزى بودکه براى ماءموریت به لشکر17رفته بودم

. شب اول را بنده در حسینیه خوابیده بودم .

در حالت خواب و بیدارى بودم که دیدم عظیم

رزمندگان مشغول نماز هستند. آن قدر جمعیت

زیاد بود که فکر مى کردى نماز جماعت است .

این نمازها و التماس ها تاءثیر عمده خود را

از فرمانده شهیدان آن لشکر گرفته بود.شهید

بزرگوار زین الدین آن چنان مخلص بود که بر

روى نیروهاى زیر دست این گونه تاءثیر گذار بود.

به طورى که نمازهاى شبانه این لشکردرآن

موقع زبانزد شده بود.

منبع : نماز عشق - راوی:نعمت الله عباسى


عملیات کربلای 5


عملیات کربلاى پنج بود.

در یک کانال پناه گرفته بودیم

و فاصله ما با عراقى ها کم تر از 200 متر بود.

شهید حمید باقرى بالاى کانال ایستاده بود.

صدایش زدیم حمید بیا داخل کانال .

این جا امن تر است .ممکن است هدف قرار بگیرى .

او در جواب گفت : هر چه خدا بخواهد همان مى شود

بعد از چند دقیقه او آمد پایین و در

پشت کانال مشغول نماز شد. در همین حین

خمپاره کنارش خورد و به شهادت رسید.

ما خواستیم خود را به بالاى سر او برسانیم

که خمپاره دیگرى درست روى پیکر مطهرش خورد

و همچون گلى او را پرپر کرد. بعد

از مدتى به صحبت او فکر کردم که مى گفت

هر چه خدا بخواهد همان مى شود. وقتى در

معرض دید و تیر بود هیچ اتفاقى نیفتاد،

ولى هنگامى که از دید و تیر خارج شد،

هنگام نماز به شهادت رسید و باز هم ثابت شد،

هر چه خدا بخواهد همان مى شود. 

منبع : نماز عشق -

راوی : سید محمد میر محمد على

رکوع


یک سنگر با سقف کوتاه داشتیم . لطیفه ما در این سنگر این بود که

مواظب باش موقعى که از رکوع بر مى خیزى آخ نگویى که نمازت باطل شود؛

چون آن قدر جا تنگ بود و سقف کوتاه بود به زحمت و با مشقت نماز

مى خواندیم و ممکن بود در اثر درد گرفتن کمر هنگام برخاستن بگوییم آخ کمرم  

منبع : نماز عشق - راوی: علی اکبر قاسمی

نمازعشق

44.gif44.gif44.gif44.gif44.gif

سال 61 قبل از عملیات والفجر مقدماتى

سوار برکمپرسى هاى تدارکات شدیم تا به منطقه عملیات برویم .

چون تعدادمان زیاد بود و کمپرسى کم . در نتیجه فقط مى شد

در کمپرسى ایستاد. ماشین ها حرکت کردند؛

و در حالى که افراد با تجهیزات کامل از قبیل کوله پشتى ،

اسلحه ، کلاه آهنى ، گلوله هاى اضافى و قمقمه

و ...ایستاده بودند. هر کس ذکرى مى گفت و

بعضى شوخى مى کردند که تو فردا شهید مى شوى و

از همدیگر طلب شفاعت مى کردند. مدتى گذشت و

اعلام شد وقت صبح است و چون

امکان توقف نبود گفتند همان طور نماز بخوانید.

کسانى که وضو نداشتند با خاک روى بدنه

کامیون تیمم کردند و در همان حالت ایستاده

و در حال حرکت بدون رکوع و سجود،

نماز خواندیم تا به عملیات خللى وارد نشود. 

منبع : نماز عشق - راوی:حسین یوسفی


نماز

یک شب در جبهه صحنه بسیار روحانى دیدم .

نیمه هاى شب بود که براى رفتم به

دستشویى از خواب بیدار شدم .

شنیدم که صداى ناله اى مى آید.

فکر کردم مجروحى باشد. دنبال صدا رفتم و

دیدم نوجوانى ضعیف الجثه که حدود سیزده چهارده سال

بیشتر نداشت ، صورتش را روى خاک گذاشته بود

و با سوز دل صدا مى زد الهى العفو و همزمان

گاهى در حال زمزمه زیارت عاشورا هم بود.

آن شب چیزى به او نگفتم . ولى فردا که

او را دیدم از او پرسیدم : چند ساله هستى ؟

گفت چهارده ساله از او پرسیدم :

دیشب چه زیارتى مى خواندى ؟

او با همان حالت تقریبا بچه گانه اش

گفت که شب ها نماز شب مى خوانم ،

سرانجام این نوجوان با صفا در

عملیات محرم به شهادت رسید.  

منبع : نماز عشق - راوی:مصطفی صابریان