کلید داری کعبه نشانه
حق نیست
کسی است حق،که در آن بی کلید می آید
و حاجیان همه یک روز صبح می
گویند
چقدر بر تن کعبه ،سفید می آید
رخ کریم تو از کعبه
می دمد فردای
ازیـن سـرای گـل روزگار میبـینم
بتاب شمس پس ابر غیب، ای
موعود
زمـانه در کـف قـوم شـرار میبـینــم
چه فـَرقـے مے کند
در عَصــرِ ارتبآطآتــــ نَفَس بکشَمـ
یآ قرون وسطآ
وَقتے خبَری از تــــو نبــآشَـد
دوره ے جآهلیتــــ استــــ
به حَقِ خوبآنتــــ بآزگرد مولآ جآن
کعبه چشمـ انتظآر توستــــ
................................
اللهم عجل لولـ♥ـیـک الـفرج
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم
در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را باد، گفته باشد سر گلدستة سرو
من نمازم را، پی "تکبیره الاحرام" علف می خوانم
پی "قد قامت" موج
کعبه ام بر لب آب
کعبه ام زیر اقاقی هاست
کعبه ام مثل نسیم، می رود باغ به باغ، می رود شهر به شهر
"حجرالاسود" من روشنی باغچه است