شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

شهید حسن باقری


پس از شکست در عملیات رمضان شهید حسن باقری فرماندهانش را جمع و

برای آنان صحبت می‌کند و به آسیب‌شناسی این عملیات می‌پردازد: «اگر صد شهید

در شناسایی بدهیم پیش خدا جواب داریم اما در عملیات بدون شناسایی اگر یک

شهید بدهیم جوابی نداریم. شناسایی نقاط خوبمان،

نقاط ضعف دشمن و تلاش جدی در این راه...»   شهیدحسن باقری

منبع : برگرفته ازپایگاه اطلاع رسانی گروه جهادی نادیان

شهید مهدی باکری




قبل از عملیات رمضان، برای شناسایی رفته بود جلو، برگشت .
 تیر خودره بود به سینه ش. سریع فرستادیمش بیمارستان اهواز.
 یک روپوش پزشکی پیدا کردم و بردم برایش . همان را پوشید و
یواشکی از بیمارستان زدیم بیرون . توی راه سینه ش را فشار
می داد. معلوم بود هنوز جای تیر خوب نشده. به ش گفتم
« اینجوری خطرناکه ها. باید برگردیم بیمارستان.»
گفت« راهت رو برو. شاید به مرحله ی دوم عملیات رسیدیم.»
شهید مهدی باکری

تفحص


◄ طی عملیات تفحص،درمنطقه چیلات،پیکردوشهید پیداشد
◄ یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و
 تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود.
 لباس زمستانی هم تنش بود و سر شهید دیگری را که لای پتو
 پیچیده شده بود را بر دامن داشت,
معلوم بودکه شهیددرازکش مجروح شده بوده است.
خوب،پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که
 بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 . فهمیدیم که
آنها با هم پلاک گرفته اند.
◄معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند
 پلاک می گرفتند. اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر.◄
دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است
 و آن شهیدی که درازکش است، پسر است...
◄پدری سر پسر را به دامن گرفته است...
◄شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر و
 سید حسین اسماعیل زاده
 پسر است اهل روستای باقر تنگه بابلسر.
کاش از ما نپرسند
 که بعد از شهدا چه کردیم
شادی روحشان صلوات

 

عملیات رمضان

شهید زارعى در عملیات رمضان، لحظه‏اى آرام و قرار نداشت.

گاهى پشت تیربار بود و گاهى نارنجک پرتاب مى‏کرد. گمان کنم

بیش از 300 - 400 گلوله آر پى جى به سوى تانکهاى دشمن شلیک کرد.

وقتى گردان مى‏خواست عقب بیاید، او نمى‏آمد. با اصرار و تحکم و دستور،

او را عقب آوردیم. مبهوتِ چهره نورانى آن قهرمان دلاور بودم که چشمم

به گوشش افتاد. خون در گوشش خشکیده بود  شهید زارعی

منبع : راوى: برادر مظاهرى، ر. ک: ده مترى چشمان کمین،ص 249.

عملیات رمضان


تا رمـز عملیات ُ گفتم

دیدم داره آب قمقمش ُ خالی می کند رو خاک .
 تعجب کردم


گفتم:پونزده کیلومـتر راه ِ،
 چرا آب ُ میریزی زمین؟!

گفت:مگـه نگفتی که رمــز عملیات
 "یـا ابولفضل العباس..." ؟

مـن شرم مـیکنم بـا اسم آقا برم
عملیات ُ با خودم آب ببرم . . .
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات یادتون نره

عملیات رمضان


تیرماه بود که عملیات رمضان شروع شد. درست توی ماه مبارک رمضان گرمای بالای ۵۰ درجه آدم رو کلافه می کرد. حالا حساب کنین روزه باشی و تو این گرما بخوای بجنگی اونقدر آفتاب داغ می شد که اسلحه ها دستامون رو می سوزوند. تازه سختی زمانی شروع شد که عملیات لو رفت و بچه ها محاصره شدند. خیلی ها مظلومانه به شهادت رسیدند… … بعد از عملیات یه عده رفتند تا مجروح های شب قبل رو بیاورند. وقتی برگشتند ، با گریه گفتند: همه ی بچه ها شهید شدند. بهشون گفتم: تیر خلاص زدند بهشون؟ گفتند: نه! از تشنگی جان دادند.
مخلصین , 631225مخلصین , 631225مخلصین , 631225