عملیات شروع شده،همه بچه ها به صف به میدون مین،تخریب چی ها
یکی یکی شهید شدن.بالاخره از این میدون مین گذشتیم تااینکه
رسیدیم به این سیم خاردارهای ناجوانمرد که از همه بدتر مارو اذیت میکردند..
فرمانده میگفت وقت نداریم همشون رو با سیم چین بچینیم ......
یکی از بچه های تخریب چی که توی میدون مین همه دوستانش
رو از دست داده بود داوطلبانه روی سیم های خار دار دراز میکشه
،طوری که کسی صورتش رو نبینه که دلش بخواد بسوزه و از روش رد نشه
...همه بچه ها یکی یکی رد شدند ،نوبت فرمانده بود،چه حالی داشت..
.از یک طرف عملیات و جون بچه های دیگه..از طرف دیگه رفیقش بود
،چطور لهش میکرد و میرفت....میشینه بالای سر حسین ،سرش رو
برمیگردونه میبینه شهید شده با اشکی که توی چشم داشت،میگه
:حسین تو رو به جدت سلام من رو هم به مولامون برسون....
منبع : لاهوتیان...به نقل از سرهنگ رفیعی