بیژن بهتویى در 5 دى 1360 در بستان به شهادت رسید.
این در حالى بود که 16 سال بیشتر نداشت. فرمانده
وى پیرامون شهادت و ایثار بیژن مىگوید:
«در روزهاى اوّل عملیات، در محاصره دشمن قرار گرفتیم.
ما داخل سنگر پناه گرفته بودیم و از نظر مهمّات
در تنگنا بودیم. کسى جرئت نمىکرد از سنگر بیرون برود.
فقط بیژن بود که مرتّب از سنگر بیرون می رفت و از
شهید زارعى در عملیات رمضان، لحظهاى آرام و قرار نداشت.
گاهى پشت تیربار بود و گاهى نارنجک پرتاب مىکرد. گمان کنم
بیش از 300 - 400 گلوله آر پى جى به سوى تانکهاى دشمن شلیک کرد.
وقتى گردان مىخواست عقب بیاید، او نمىآمد. با اصرار و تحکم و دستور،
او را عقب آوردیم. مبهوتِ چهره نورانى آن قهرمان دلاور بودم که چشمم
به گوشش افتاد. خون در گوشش خشکیده بود شهید زارعی
منبع : راوى: برادر مظاهرى، ر. ک: ده مترى چشمان کمین،ص 249.
با شلیک توپ مستقیم تانک، ترکش،
پهلویی شهید حاج حسن عینعلی را شکافت.
آرام « یا زهرا »، « یا زهرا » می گفت.
با اشاره ش فهمیدم چیزی می خواد بگه.
گوشم را کنار دهانش بردم.
گفت: سر و رویم را با چفیه بپیچید!
مبادا روحیه ی بچه ها تضعیف بشه.
●●●▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬●●●
اللًّهُـ‗_‗ـمَ صَّـ‗_‗ـلِ عَـ‗_‗ـلَى مُحَمَّـ‗_‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗_‗ـَد و عَجِّـ‗_‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗_‗ـم
●●●▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬●●●
امام جماعت واحد تعاون بود.
بهش می گفتند حاج آقا آقاخانی،
روحیه عجیبی داشت. زیر آتیش سنگین
عراق شهدا رو منتقل می کرد عقب،
توی همین رفت و آمدها بود که
گلوله مستقیم تانک سرش رو جدا کرد.
چند قدمیش بودم. «هنوز تنم می لرزه
وقتی یادم میاد» از سر بریده شده اش صدا بلند شد:
« السلام علیک یا ابا عبدالله»
راوی : جواد علی گلی( همرزم شهید)
مشخصات روحانی شهید:
نام و نام خانوادگی : محسن آقاخانی
متولد : 4/6/1347 - تهران
شهادت : کربلای 5 – شلمچه
محل دفن : بهشت زهرا(س) قطعه 29