شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

نیت عاشقانه



روزی از «رضا» پرسیدم:
تا به حال چند بار مجروح شده ای؟
تبسمی کرد و گفت : یازده بار! و اگر خدا بخواهد
 به نیت دوازده امام، در مرتبه ی دوازدهم شهید می شوم.
او همان طور که وعده داده بود، مدتی بعد در منطقه ی
«شرهانی» به وسیله ی ترکش خمپاره
راه جاودانگی را در پیش گرفت .
شهید رضا چراغی فرمانده
لشکر ۲۷ محمد رسول الله " صلی الله علیه و آله و سلم "

غیبت

اللهُـ♥ـمَّ♥ ♥عَجِّــ♥ـ♥ـلْ♥ ♥
لِوَلِیِّکَـ♥ـ
♥الْفَـــ♥ــ♥ـرَج


ای سینه ی مجروح ما مجروح طول غیبتت

در بعثت جدت همه چشم انتظار بعثتت
خورشید مکه کی رسد صبح طلوع نهضتت
بت های عالم بشکند با دست عزم و همتت

مجروح16ساله


یک روز مجروحی را به بیمارستان آوردند که حدود 16 سال سن داشت.

هر دو پای وی تا قسمت ران قطع شده بود. وقتی دید گریه سر می‌دهیم،

برای دادن روحیه به ما گفت: دعا کنید پای مصنوعی به من بدهند تا دوباره به جبهه بازگردم.  

منبع :

عملیات بدر


در عملیات بدر، برادر مجروحی را دیدم که تیر به چشم چپ او اصابت کرده بود؛

به طوری که مردمک و کاسه چشم او روی چانه‌اش آویزان شده بود. از ناحیه دست و سر هم مجروح بود.

از بس فشاری که بر اثر جراحت به این برادر وارد می‌شد، زیاد بود، نه قدرت تکلم داشت

و نه می‌توانست حداقل با اشاره منظور خود را به کسی تفهیم کند. چون وسیله‌ای برای بردن

ایشان در منطقه عملیاتی بدر نبود و وسایل پزشکی لازم هم وجود نداشت، چند ساعت در همان

جا ماند و درد و رنج را تحمل کرد. در عین حال، هنگا م نماز ظهر خود را

جمع و جور کرد و دو زانو نشست و نماز خواند  

 

شهید حبیب الله شمایلی

در عملیات بدر، تیپ 15 امام حسن‏ علیه‏السلام، الصخره و البیضه را به تصرّف خود درآورد؛

اما در جناح چپ، از برخى یگانها موفقیت چندانى دیده نشد و به اهداف از پیش تعیین شده نرسیدند؛

از اینرو، سردار حبیب اللّه شمایلى دستور داد به پایگاه‏هاى خود به روى آبهاى هور برگردیم.

به او گفتم: «برادر حبیب! شما چون فرمانده هستید، به عقب بروید و نگران نباشید.

من گردان را برمى‏گردانم و لازم نیست شما اینجا بمانید.‌» در همان بین گلوله خمپاره‏اى به

قایق ایشان اصابت کرد و برادر شمایلى از ناحیه پا مجروح شد. باز اصرار کردم که خون‏ریزى

  ادامه مطلب ...

بی گناه بازخواست شوم

می‏گفت: من از خدا خواسته‏ام و با او پیمان بسته‏ام که قبل از شهادت، آن قدر زجر بکشم

که به خاطر هیچ گناهى بازخواست نشوم؛ پاکِ پاک خدا را زیارت کنم. در مرحله دوم عملیات،

همان برادر (یعنى عسکرى مقدم) مجروح شد و وسط میدان مین افتاد، امکان اینکه او را به

عقب منتقل کنیم، وجود نداشت. وقتى با مرحله بعدى عملیات آن منطقه را تصرّف کردیم،

با پیکر شهید عسکرى مقدم مواجه شدم. او مسافت زیادى را به طور سینه خیز آمده بود

سر انگشتانش زخم برداشته بود. هواى گرم خوزستان در خردادماه هم گواهى می ‏داد

که لب تشنه شهید شده است.   شهید عسکری مقدم

منبع : راوى: حسین وفایى، ر. ک: این راه بی ‏پایان، ص‏112.

عملیات رمضان


تیرماه بود که عملیات رمضان شروع شد. درست توی ماه مبارک رمضان گرمای بالای ۵۰ درجه آدم رو کلافه می کرد. حالا حساب کنین روزه باشی و تو این گرما بخوای بجنگی اونقدر آفتاب داغ می شد که اسلحه ها دستامون رو می سوزوند. تازه سختی زمانی شروع شد که عملیات لو رفت و بچه ها محاصره شدند. خیلی ها مظلومانه به شهادت رسیدند… … بعد از عملیات یه عده رفتند تا مجروح های شب قبل رو بیاورند. وقتی برگشتند ، با گریه گفتند: همه ی بچه ها شهید شدند. بهشون گفتم: تیر خلاص زدند بهشون؟ گفتند: نه! از تشنگی جان دادند.
مخلصین , 631225مخلصین , 631225مخلصین , 631225