دانـی کـه انتظـار تـو با مـا چـه مـی کند؟
توفـان ببیـن به پهـنــه دریا چـه
مـی کـند
آشـفـته ام چـو مـوج بـه دریــای زنـدگــی
آشـفتگی ببیـن به دل
مـا چــه مـی کـند
بی تو غروب ها همیشگی
اند
بی تو صبح ها رویایی اند
بی تو عشق ها دروغی اند
به امید آمدنت،دلها
هوایی اند
مولای من تو می آیی وهمه ستاره های آسمان و ماه درخشان
به سجده ات می آیند ، تومی آیی وبهار می شود دلهای خزان زده یمان ،
تو می آیی وهمه ی نیلوفرهای آبی شکوفه می کنند .
تو می آیی وغروب جمعه ها ، دیگر دلهایمان نمی گیرد.
آرامش نہ عاشق بودن است
نہ گرفتن دستے کہ محرمت نیست
نہ حرف هاے عاشقانہ و قربان صدقہ هاے چند ثانیہ ای...
آرامش حضور خداست وقتے در اوج نبودن ها
نابودت نمیکند...
وقتے ناگفتہ هایت را بے آنکہ بگویے میفهمد
وقتے نیاز نیست براے بودنش التماس کنے
غرورت را تا مرز نابودے پیش ببرے ،
وقتے مطمئن باشے با او
هرگز
تنها
نخواهے بود ...
آرامش یعنے همین ،تو بے هیچ قید و شرطے خدا را دارے ..
در یکی از مقرها مدت ها برای شست و شوی لباسها
با کمبود پودر لباس شویی موجه بودیم. چون تدارکات
جواب سربالا می داد، روزی چند نفری رفته بودیم فرماندهی. گفت:
«چند روز دیگر هم صبر کنید درست می شود».
هفته بعد حوالی غروب همه به صف شدیم، ایشان سخنرانی کردند
و در پایان صحبتشان گفتند: «راستی بچه ها مژده،
قضیه تاید را فراموش کردم بگویم. امروز با معاون استاندار
و جمعی از مسئولان جلسه داشتیم، موضوع تاید را
که گفته بودید با آنها در میان گذاشتم، گفتند
به بچه ها بگویید از امروز تاید به هر مقداری که بخواهند
(بعد از کمی مکث) نداریم!»
منبع : پایگاه جامع عاشورا