شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

دلخوش نکن

یا_مولا

دلخوش نکن به ندبه جمعه خودت بیا
با این همه "گناه" نگیرد دعای شهر

اینجا کسی برای تو کاری نمی کند
فهمیده ام که خسته ای از ادعای شهر

اَللّهُم_َّعَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج

شهیدان


ای شهیدان‎ ما بعد از شما هیچ نکردیم‎!!!

لباس های خاکی تان را در میدان های مین و

لابه لای سیم خاردارها رها کردیم،عهدمان را

شکستیم و دعای عهد را ‏فراموش کردیم،

زمان ندبه و سمات را گم کردیم‏‎.

شربت های صلواتی را با نسیان بر زمین ریختیم

و به عطش خندیدیم‎. بر تصاویر نورانی تان روی

دیوارهای شهر رنگ سبز غفلت پاشیدیم و

پوستر تبلیغاتی نصب کردیم‎. تاول شیمیایی

را از یاد بردیم و غیرت ها را به بهایی اندک فروختیم‎...

عشق را به بازی گرفتیم و از خونهایتان

به راحتی گذشتیم‎... اما باز هم امیدی هست‎!!!

آری ! تا ولایت هست هنوز امید داریم .

شناخت ضد ارزشها


۩۞۩۩۞۩ ۩۞۩ ۩۞۩ ۩۞۩ ۩۞۩ ۩۞۩


وَ قَالَ [علیه السلام] الْبُخْلُ عَارٌ وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ وَ

الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِى بَلْدَتِهِ .

امام علیه السلام  فرمود:

بخل ننگ است و ترس مایه نقصان، فقر شخص زیرک
را از بیان دلیلش گنگ می ‏سازد و آن‏کس که فقیر
و تنگدست است حتى در شهر خود غریب است

۩۞۩۩۞۩ ۩۞۩ ۩۞۩ ۩۞۩ ۩۞۩ ۩۞۩

چفیـــــه و قمقمه اش کولــــــه و پوتینش را


دید در معرض تهـــدیـــــد دل و دینــــــش را
رفـــــت با مرگ خود احیــــا کند آییـــــنش را

رفت و حتی کسی از جبـــهه نیاورد به شهر
چفیـــــه و قمقمه اش کولــــــه و پوتینش را ...

تلنگر





تلنگر کوچکی است باران؛
وقتی فراموش می کنیم که آسمان کجاست ...

*****************

تمام شهر ، تو را می خوانند
تنها
منم که تو را می نویسم ...!

**************

انگشتانم که لای ورق های دیوان حافظ می رود ...
دست دلم میلرزد
اما به خواجه میسپارم تا امید را از دلم نگیرد
دلم میخواهد همیشه بگوید :
یوسف گمگشته باز آید به کنعان

غم مخور ...





وضو


من وضو با تپش پنجره ها می گیرم
در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را باد، گفته باشد سر گلدستة سرو
من نمازم را، پی "تکبیره الاحرام" علف می خوانم
پی "قد قامت" موج

کعبه ام بر لب آب
کعبه ام زیر اقاقی هاست
کعبه ام مثل نسیم، می رود باغ به باغ، می رود شهر به شهر
"حجرالاسود" من روشنی باغچه است


شهر


این همه چراغ.....توی این شهر......
هیچ کدوم چشمامو روشن نمی کنه؟!
این همه چشم توی این شهر....
مرتضی هیچ کدوم دلمو گرم نمیکنه؟!
......
مرتضی این جا همه می دوند که زنده بمانند!
هیچ کس نمی دوه که زندگی کنه!
این شهر همش شده زمین!
دیگه اسمونی نداره این شهر من دلم اسمون میخواد مرتضی!
....................