طفلی میگریست در خرابه به یاد پدر...
ماشنیده ایم روضه ی سه ساله را ...
اما این روز ها به عینه میبینیم رقیه ها را...
بعثی ها آن روز گیر داده بودند که
«شما همش اهل گریه و نیایش هستید و لبخند
به لبتان نمی آید و اصلاً بلد نیستید شاد باشید
و افراطی هستید.» شاید این که بچه ها با
افسرانی مشغول کار بودند که دستشان به
خون دوستانشان آغشته بود، باعث شده بود
که کمتر با آن ها شوخی کنند و بخندند و
وقتی شهیدی را پیدا می کردند، روضه می خواندند
و می گریستند. آن ها می گفتند:
«امام شما هم در هیچ کدام از فیلم ها
و تصویرهایی که دیده ایم نمی خندد.»
همان روز شهدا به کمکمان آمدند.
یک شهید که عکس امام توی جیبش بود؛
امام داشت می خندید!
منبع : سایت صبح
اومد پیشم گفت: خیلی دلم گرفته.
روضه میخونی؟؟؟
شاید دیگه فرصت نباشه!!
گفتم! برو شب عملیاته!
خیلی کار دارم!!
رفت و با دوستش برگشت!
اصرار که فقط چند دقیقه!! خواهش میکنم.
3تایی نشستیم
گفتم:چه روضه ای؟
گفت:دلم هوای عباس کرده!
منم شروع کردم!
ای اهل حرم میر علمدار نیامد.علمدار نیامد!
سقای حرم سید و سالار نیامد.علمدار نیامد!
کلی وقت با همین2بیت گریه کردند.
رهاشون کردم ب حال خودشون!
عملیات با رمز یا ابالفضل العباس شروع شد.
بیسیم زدم وضعیتشو بپرسم
گفتند:چند لحظه قبل شهید شد
با دست بریده و نارنجک به دست !
♥•٠·˙♥•٠·˙ ♥•٠·˙ ♥•٠·˙ ♥•٠·˙
بوی بهشــت می وزد از سمت روضه ات
هــوش از سر ملائکه با این شمیــم رفت
می خواستی که لیــلی لیلای مــا شوی
رفتی به روی نیــزه و مجنـون شدیم رفت
♥•٠·˙♥•٠·˙ ♥•٠·˙ ♥•٠·˙ ♥•٠·˙
حق می دهم بــه مَشک،
طاقت نیـــــــــاورد تا خیمـــه گاه،
روضـــه هایی که
تو شنیــــــــــده ایی
او تنها دیــــــــده است!