یک بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند
یا بی سوادی ما را به رخمان بکشد. هر وقت وارد
اتاق می شدم ، نیم خیز هم که شده ، از جاش بلند می شد.
اگه بیست بار هم می رفتم و می آمدم ، بلند می شد.
می گفتم: علی جان ، مگه من غریبه هستم؟ چرا
به خودت زحمت می دی؟ می گفت:« احترام به والدین ،
دستور خداست.» یک روز که خانه نبودم ، از
جبهه آمده بود ، دیده بود یک مشت لباس نشسته
گوشه ی حیاطه ، همه را شسته بود و انداخته
بود روی بند. وقتی رسیدم ، بهش گفتم: الهی بمیرم
برات مادر ، تو با یک دست ، چطوری این لباس
رو شستی؟ گفت: «اگه دو دست هم نداشتم ،باز
هم وجدانم قبول نمی کرد من اینجا باشم و تو ،
زحمت شستن لباس ها رو بکشی! شهید علی ماهانی
منبع : نماز ، ولایت ، والدین ،ص83
پدر و مادر عزیزم، اگر امروز راه اسلام و
جهاد فی سبیل الله را انتخاب نموده ام، نتیجه ی تربیت
صحیح است که در دامان شما شده ام. سفارشم این است که
برای تداوم انقلاب از هیچ کوششی دریغ نورزید.
شهید سیدرضا حسینی