•● ✿٠•● ✿•● ✿٠•● ✿•● ✿٠•● ✿
دلـخـوش نبـاش
بـ ه تـَسبیـح و
چـَنـد هـِ زار ذکـر .
مـَعنـای ِ حقـیقـی " ذکــر " ،
چیـزی نیـسـتـــ جـز :
┘◄ وقـتــ ِ گـنـاه ،
یـاد ِ خـُدا ،
تـرکـــ گـنـاه .
هَـمیـن . . .
•● ✿٠•● ✿•● ✿٠•● ✿•● ✿٠•● ✿
رفتیم توی کمپ اسرای عراقی. توی آن همه،
یک اسیر ناراحت و درهم،کز کرده بود یه گوشه.
علی آقا رفت سروقت او.دستی روی سر او کشید.
عراقی سفره دلش رو باز کرد که:
«یه انگشتری یادگاری از خانواده ام داشتم،
یه رزمنده ایرانی به زور اون رو از دستم در آورد!»
علی آقا،این رو که شنید انگشتر خودش رو درآورد
و کرد توی انگشت اسیر عراقی. یه تسبیح
هم بهش هدیه کرد و یه کمپوت گیلاس براش باز کرد.
اسیر عراقی زیر و رو شده بود.
شهید علی چیت سازیان
منبع : کتاب دلیل