شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

دل نوشته

وقتی به شانزده می رسد اعداد دلِ من به

اروندپیوندی میخوردکه بیاوببین وازاروندمتلاطم ترمیشود

ویادش به اویی می افتدکه در همین نزدیکیهایش بود

وشانزده را تمام نکرده

پر کشید وانقدر شرمنده می شوم که.......

شهید چهار حرف داردولی شهدا سخن را به انجایی رساندند

که دیگر حرفی نماند

در نوشته هایش شعر را عوض کرده بود ونوشته بود  بدین صورت

(در پرانتز فیض کاشانی بوده که عوضش کرده بود)

بزمانه یادگاری چو سخن نباشد (عباس)

برسان سخن بجائی که دگر سخن نماند
ومگر غیرا این است .....

 


 

 


فاصله ها

 

شهدا دلم براتون یه ذره شده

وای فاصله ها چنان میکند که

*******************************************

آن‌چنان می‌فشرد فاصله
راه نفسم
که اگر زود ..
اگر زود بیایی
دیر است !

(سوگل مشایخی)

کوچه بن بست نفس

کوچه کوچه می‌رقصد، با تبسم خورشید
در ترانه‌ها جاری، از ترنم خورشید
مردم دو چشمانم، با تغزّل نامت
مثل  زنبق و لاله، در تجسّم خورشید

باشما هستم


همیشه روز شما هست و با شما هستم

که دیده است دلم عشق تک سوار اینک
تمام شعر من اینک شمیم نام شماست
دلم غبار گرفته از انتظار اینک

شهید رجایی

جوانها و چند نفر از بزرگترهای فامیل را برای تفریح می برد کرج. جوانها در مینی بوس

شروع کردند به همخوانی؛ شعر هم شعر معروف طاغوتی آن زمان ! صدای پیرمردها

در آمده بود که : خجالت بکشید، به جای این مزخرفات ، قرآن بخوانید. صدای رجایی

همه را ساکت کرد: تلاش و جنبش و پرتو امید سرای جاودان می دهد نوید به راه زندگی

با صفا و مهر به درگاه خدا میتوان رسید... شعر حماسی جوانها را به وجد آورده بود.

همه همراه رجایی همخوانی می کردند. زبان جوانها را خوب بلد بود  شهید محمدعلی رجایی

منبع : منبع: کتاب « خدا که هست » نوشته مجید تولایی

شعر

اهل دنیا بودم

اهل دنیایِ فنا

اهل عشقی خاکی

همه را بُگذشتم

عشق از پنجره روحم سر زد

قلب من،نوری از عشق چشید

آری او عاشق شد

عاشق شهد شهیدی دلکش

راستی نامش چیست؟

نام او عباس است

پرکشید از اروند

روزگارم اروند

چشمهایم اروند


گل نرگس


سـِـ ـرّ عاشـق شـدنــم لطف طبیبانـه توسـت

ورنـه عشـق تو کجا، این دل بیمـار کجــــا
کـاش در حافظه ات نام مـرا هـــم ببـــــری


کــه دعـای تـو کجا و عبــد گنهـکار کجــا


اَگَـــر روزی تو را میــــــــافتـَـــم در ناکُجاهـــــایَت

سـَــرم را با دو دَســتم می‌نهــــادم پیـــشِ پاهــــــایت


پـُـــــر از تَقویـــم‌ های کـُهنِه کــَردَم خـــانِه خـــود را

بِـــــه اُمیـدی که اینـَــک نااُمـــیدَم از تَماشــــــــایَت


تــــو با مَـــــن بـــــودی از آغـاز، یَعنی خــواب میـرَفتم

تـِــــکان مــــی‌داد اگـــر گـَــهواره‌ام را مــوج رویـایت


اَگــــرچِـه عـاشِقَم اَمّــا تــو اِی آیینه بـــــــــاوَر کُن

نِمی‌ فَهـــــمَم دَلیـــلِ وَعـــدِه اِمـــــروز و فــَردایَــــت


تـــو اَصـــــلاً جــایِ مَـن؛ حالا بـِـگو با مَن چِه خـواهی کرد

اَگــــر چــــون بَـرگ می‌ پوســـــید روزی آِرزوهــــــایَت

شعر


زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم
بایداین بار به غوغای قیامت برسم


من به "قد قامت" یاران نرسیدم، ای کاش

لا اقل رکعت آخر به جماعت برسم

 

آه ،مادر! مگر از من چه گناهی سر زد

که دعا کردی و گفتی به سلامت برسم؟


طمع بوسه مدار از لبم ای چشمه که من

نذر دارم لب تشنه به زیارت برسم


سیب سرخی سر نیزه ست... دعا کن من نیز

این‌چنین کال نمانم به شهادت برسم

 

((منم زیبا))



╗═════════════════════════════════════╔


که زیبا بنده ام را دوست میدارم تو بگشا گوش دل ،پروردگارت با تو میگویدترا در بیکران دنیای تنهایانرهایت من نخواهم کرد

╝═════════════════════════════════════╚ 

ادامه مطلب ...

حاجب


حاجب بروجردى شعرى دارد که شاه بیت آن این است:
• حاجب اگر محاسبه ى حشر با عــــــــــلـــــــــــــے استـــــ...

من ضامنم که هر چه بــــــــخواهى گناه کــــــــــــــــــــــــــن! •

▱ ▰ شب مــولــــا را در خواب مى بیند که مى گوید
 مى خواهى شعرت را درست کنم؟؟


حاجب مى گوید جانم به فدایتان... شعر مال شماست... ▱ ▰

حضرتـــــــــــ✿ــــــ مى فرماید:

حاجب یقین محاسبه ى حــــــــــــشــــــــــر با عــــــــــــــــلــــــــــــے استــــ

شرم از رخ عــــــــــــــــلــــــــــــے کن و کمتر گناه کن...
-:¦:-- -- -:¦:----════════════════---:¦:- -- -:¦:-

شهدا شرمنده ایم


49.gif49.gif49.gif

شرمنده تونیم شهدا"، قافیه شد تو شعر ما

ردیف شعرمون همش" "چی‌کار کردیم بعد شما؟!"

هرچی شما خاکی بودین، ساده و افلاکی بودین
دادیم شمارو بِکِشَن، با قُپِّه‌ها، درجه‌ها

کوچیک بودیدم، حقیر بودیم، دادیم بزرگتون کنن
عکساتونو چاپ بزنن، رو پسترا و بنرا

این چاه اگه آبم داره، واسه‌ی ما خوب نون داره
چوب حراجتون زدیم، تو میدونا، خیابونا

آی خونه‌دار و بچه‌دار، زنبیل و بردار و بیار
پلاک و استخوان داریم، تحفه‌ی راه کربلا

پلاک و استخوان داریم، یک عالمه جوون داریم
شهری تو آسمون داریم، پاشین بیاین دُکّونِ ما

گردنمون که کج میشه، غرورمون فلج میشه
کی می‌دونه راست یا دروغ؟ شرمنده تونیم شهدا

گاهی یک‌سال آزگار، سراغتون نمی‌آییم
گاهی می‌گیم مارش بزنن، با تاج گل می‌یایم ادا

چندوقت یکبار لباستون، تو تنمون زار می‌زنه
وبال چفیتون می‌شیم، همایشا، نمایشا

جنگل مولایی شده، شهرمون از دوز و دغل
هرکی به فکر خودشه، سواره‌ها، پیاده‌ها

چی‌کار کردیم بعد شما؟، به عقل جِنَّم نمی[آ]مد!
سکه زدیم به نامتون، اما تو بازار رِبا

خلوص نیت نداریم، ما حاج همت نداریم
همش داریم بیرون می‌دیم، فوق لیسانس و دکترا

دکترامو می‌گن شما، بچه‌رو دِپرس می‌کنید
دادیم که حذفتون کنن، از قصه‌ها، سانسورچیا

بچه‌هامون بچه‌هاتون، بنگی شدن، رنگی شدن
رومی شدن زنگی شدن، شرمنده‌ایم رومون سیا

من چی‌بگم آخر شعر، جون و دلم آتیش گرفت
شهید کشی بسه دیگه، جون امام وشهدا


3184c908.gif