مادرم صبحی می گفت:
موسم دلگیری است!
من به او گفتم:
زندگانی سیبی است،
گاز باید زد با پوست
سهراب
من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پردوست
کنج هر دیوارش دوست هایم بنشینندآرام
گل بگو گل بشنو
هرکس می خواهدواردخانه ی پرعشق وصفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند
شرط وارد گشتن شست وشوی دلهاست
شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست
بر درش برگ گلی می کوبم
روی آن با قلم سبز بهار می نویسم
ای یار خانه ی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسددیگر خانه ی یارکجاست؟؟!!
دنگ..،دنگ..
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ.
زهر این فکر که این دم گذر است
می شود نقش به دیوار رگ هستی من...
لحظه ها می گذرد
آنچه بگذشت ، نمی آید باز
قصه ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز... سهراب سپهری
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
●●●▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬●●●
اللًّهُـ‗_‗ـمَ صَّـ‗_‗ـلِ عَـ‗_‗ـلَى مُحَمَّـ‗_‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗_‗ـَد و عَجِّـ‗_‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗_‗ـم
●●●▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬●●●
╗═════════════════════════════════════╔
که زیبا بنده ام را دوست میدارم تو بگشا گوش دل ،پروردگارت با تو میگویدترا در بیکران دنیای تنهایانرهایت من نخواهم کرد
╝═════════════════════════════════════╚
ادامه مطلب ...