شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

شهداشرمنده ایم

روزهایی بود که اطراف بانه در منطقه ای بسیار
 حساس نگهبانی می دادیم. پس از چند روز نگهبانی
 تعدادی تانک عراقی پیدا شدند. غرش تانک ها همه ی
ما را وحشت زده کرده بود. چون امکانات دفاعی بسیار
محدودی داشتیم فکرمان به جایی قد نمی داد.
محمدرضا که روح بلندش پایبند تعلقات دنیوی نبود،
 مردانه قبضه ی آرپی جی را برداشت و به سمت تانک ها
رفت. با تیر اول تانکی را مورد هدف قرار داد و به
آتش کشید؛ بی توجه به این که دیگر تیری در
دست ندارد مزدوران بعثی با تانک او را محاصره
 کردند و او با دستی خالی اسیر شد.
در همان گود کوچکی که با تانک ها به وجود آمده بود،
 آن قدر سید را زدند تا روی زمین افتاد و بعد بر
 اثر اصابت گلوله شهید شد.

●●●▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬●●●
اللًّهُـ‗_‗ـمَ صَّـ‗_‗ـلِ عَـ‗_‗ـلَى مُحَمَّـ‗_‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗_‗ـَد و عَجِّـ‗_‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗_‗ـم ●●●▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬●●●